آيات فوق به آنها پاسخ مىگويد. «1»
به هر حال، نخستين آيه مورد بحث فصل ديگرى از زشتكارىهاى يهود را معرفى مىكند كه پيامبر بزرگ خدا سليمان عليه السلام را به سحر و جادوگرى متهم ساختند، مىگويد: «آنها از آنچه شياطين در عصر سليمان بر مردم مىخواندند پيروى كردند» «وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّياطينُ عَلى مُلْكِ سُلَيْمانَ».
ضمير در جمله «وَ اتَّبَعُوا» ممكن است اشاره به يهوديان معاصر پيامبر باشد، يا معاصران سليمان و يا همه آنان.
منظور از «شياطين» نيز ممكن است، انسانهاى طغيانگر و يا جن و يا اعم از هر دو باشد.
پس از آن، قرآن به دنبال اين سخن اضافه مىكند: «سليمان هرگز كافر نشد» «وَ ما كَفَرَ سُلَيْمانُ».
او هرگز به سحر توسل نجست، و از جادوگرى براى پيشبرد اهداف خود استفاده نكرد، «ولى شياطين كافر شدند، و به مردم تعليم سحر دادند» «وَ لكِنَّ الشَّياطينَ كَفَرُوا يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ».
«آنها (يهود) همچنين از آنچه بر دو فرشته بابل، هاروت و ماروت نازل گرديد پيروى كردند» «وَ ما أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبابِلَ هارُوتَ وَ مارُوتَ». «2»
آرى آنها از دو سو دست به سوى سحر دراز كردند: يكى از سوى تعليمات شياطين در عصر سليمان عليه السلام، و ديگرى از سوى تعليماتى كه به وسيله هاروت و