قبائل بنى اسرائيل) از آن با سرعت و شدت جارى شد» «فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَيْناً».
هر يك از اين چشمهها به سوى طايفهاى سرازير گرديد، به گونهاى كه اسباط و قبائل بنى اسرائيل «هر كدام به خوبى چشمه خود را مىشناختند» «قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ».
در اين كه اين سنگ چگونه سنگى بوده؟ و موسى چگونه با عصا بر آن مىزده؟ و جريان آب از آن به چه صورت تحقق مىيافته؟ سخن بسيار گفتهاند.
آنچه قرآن در اين باره مىگويد، بيش از اين نيست كه موسى عصاى خود را بر سنگ زد، و دوازده چشمه آب از آن جارى گرديد.
بعضى از مفسران گفتهاند: اين سنگ صخرهاى بوده است در يك قسمت كوهستانى مشرف بر آن بيابان، و تعبير به «إِنْبَجَسَتْ» كه در آيه 160 سوره «اعراف» آمده نشان مىدهد كه آب در آغاز به صورت كم از آن سنگ بيرون آمده، سپس فزونى گرفت به حدى كه هر يك از قبائل بنى اسرائيل و حيواناتى كه همراهشان بود از آن سيراب گشتند، و جاى تعجب نيست كه از قطعه سنگى در كوهستان چنين آبى جارى شود، ولى مسلماً همه اينها با يك نحوه «اعجاز» آميخته بود.
اما اين كه جمعى گفتهاند: اين سنگ قطعه سنگ مخصوصى بود كه بنى اسرائيل آن را با خود حمل مىكردند، و هر جا نياز به آب داشتند بر زمين مىگذاشتند و موسى با عصاى خود بر آن مىزد و آب از آن جارى مىشد، در آيات قرآن دليلى بر آن نيست، هر چند در پارهاى از روايات اشارهاى به آن شده است. «1»