نكردهاند گاه به كلى منكر مسأله شفاعت شده، آن را با توصيه و پارتىبازى در برابر سلاطين و حاكمان ظالم برابر مىدانند!
و گاه مانند وهابيان آيه فوق را كه مىگويد: «لايُقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ» در قيامت از كسى شفاعت پذيرفته نمىشود، بدون توجه به آيات ديگر، دستاويز قرار داده و به كلى شفاعت را انكار كردهاند.
به هر حال، ايرادهاى مخالفان شفاعت را در چند مطلب مىتوان خلاصه كرد:
1- اعتقاد به شفاعت، روح سعى و تلاش را تضعيف مىكند.
2- اعتقاد به شفاعت، انعكاسى از جامعههاى عقب مانده و فئوداليته است.
3- اعتقاد به شفاعت، موجب تشويق به گناه و رها كردن مسئوليتها است.
4- اعتقاد به شفاعت، يك نوع شرك و چندگانه پرستى و مخالف قرآن است!
5- اعتقاد به شفاعت، مفهومش دگرگون شدن احكام خداوند و تغيير اراده و فرمان او است!
ولى به طورى كه خواهيم گفت، همه اين ايرادها از آنجا ناشى شده كه شفاعت را از نظر مفهوم قرآنى با شفاعتهاى انحرافى رايج در ميان عوام مردم اشتباه كردهاند.
از آنجا كه اين مسأله هم در جهت اثبات، و هم در جهت نفى، داراى اهميت ويژهاى است بايد به طور مشروح از:
مفهوم واقعى شفاعت.
فلسفه شفاعت.
شفاعت در عالم تكوين.