و نيز خضوع و سجود فرشتگان در مقابل آدم شاهد اين مقصود است!
به هر حال، خدا مىخواست موجودى بيافريند كه گل سر سبد عالم هستى باشد و شايسته مقام خلافت الهى و نماينده «اللّه» در زمين گردد.
در حديثى كه از امام صادق عليه السلام در تفسير اين آيات آمده، نيز به همين معنى اشاره شده است كه: فرشتگان بعد از آگاهى از مقام آدم، دانستند: او و فرزندانش سزاوارترند كه خلفاى الهى در زمين و حجتهاى او بر خلق بوده باشند. «1»
پس از آن، اضافه مىكند: فرشتگان به عنوان سؤال براى درك حقيقت، و نه به عنوان اعتراض «عرض كردند: آيا در زمين كسى را قرار مىدهى كه فساد كند و خونها بريزد»؟! «قالُوا أَ تَجْعَلُ فيها مَنْ يُفْسِدُ فيها وَ يَسْفِكُ الدِّماءَ».
«در حالى كه ما تو را عبادت مىكنيم، تسبيح و حمدت به جا مىآوريم و تو را از آنچه شايسته ذات پاكت نيست، پاك مىشمريم» «وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ».
ولى خداوند در اينجا پاسخ سربستهاى به آنها داد كه توضيحش در مراحل بعد آشكار گرديد: «فرمود: من چيزهائى مىدانم كه شما نمىدانيد»! «قالَ إِنِّي أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ».
فرشتگان آن چنان كه از سخنانشان پيدا است، پى برده بودند اين انسان فردى سر براه نيست، فساد مىكند، خون مىريزد و خرابى به بار مىآورد. اما از كجا دانستند؟!
گاه گفته مىشود: خداوند قبلًا آينده انسان را به طور اجمال براى آنها بيان