نيز مىفرمايد: «وَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ
مِنَ السَّماءِ مِنْ رِّزْقٍ فَأَحْيا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها؛ از آيات و نشانههاى خدا رزقى (بارانى) است كه از آسمان
براى شما نازل مىكند و بوسيله آ ن زمين را بعد از مردنش حيات مىبخشد». [2]
گر چه اين آيه به قراينى كه در آن موجود است تنها ناظر به دانههاى حيات بخش
باران است؛ ولى آيه قبل مفهوم گستردهترى دارد كه شامل نور آفتاب كه منبع هر گونه
حركت در روى كره زمين است و هوا كه مايه حيات همه موجودات زنده است نيز مىشود.
در تاريخ پيشينيان، گاه داستانها از حوادثى پرده برمىدارد كه مصداق زنده
روزىهايى است كه به دنبال انسان مىآيد بى آنكه او بخواهد. از جمله داستانى است
كه ابن ابى الحديد در شرح اين جمله از عماد الدوله (از سلاطين آل بويه) نقل مىكند
و آن زمانى بود كه عماد الدوله وارد شيراز شد و ابن ياقوت ر كه بر آن حكومت مىكرد
مجبور به فرار نمود. اين در حالى بود كه وضع مالى عماد الدوله بسيار بد بود.
هنگامى كه از بيابان مىگذشت يكى از پاهاى اسب او ناگهان در زمين فرو رفت. ناچار
شد از اسب پياده شود. غلامان به كمك او آمدند و او را نجات دادند. ناگاه ديدند در
آنجا نقب وسيعى است. عماد الدوله دستور داد آن را حفر كنند. ناگهان انبار عظيم و
ذخاير پرقيمتى را كه مربوط به ابن ياقوت بود در آنجا يافتند. روز ديگرى در همان
شهر استراحت كرده بود و به پشت خوابيده بود همان خانهاى كه قبلًا ابن ياقوت در آن
ساكن بود. ناگهان مارى را بر فراز سقف مشاهده كرد. به غلامان گفت بالا برويد و مار
را بكشيد. مار فرار كرد و در لابهلاى چوبهاى سقف پنهان شد. عماد الدوله دستور
داد چوبها را بشكنيد