تو (در نامه خود) گفتهاى كه نزد تو براى من و يارانم جز شمشير چيزى نيست (و
مرا به جنگ تهديد كردى) به راستى بعد از گريه مرت به خنده آوردى! چه زمان ياد دارى
كه فرزندان عبد المطلب به دشمن پشت كرده باشند و از شمشير بترسند (و به گفته
شاعر): «پس كمى صبر كن كه حريفت به ميدان مىآيد»، آرى به زودى آن كس كه او را
دنبال مىكنى به تعقيب تو بر مىخيزد و آنچه را از آن فرار مىكنى در نزديكى خود
خواهى يافت و من در ميان سپاهى عظيم از مهاجران و انصار و تابعان به سرعت به سوى
تو خواهم آمد، لشكرى كه جمعيتشان به هم فشرده است و به هنگام حركت غبارشان آسمان
را تيره و تار مىكند، آنها لباس شهادت در تن دارند و بهترين ملاقات براى آنها
ملاقات با
نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 9 صفحه : 431