نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 9 صفحه : 144
حضرت را به عنوان كسى كه بر چشمش پرده افكنده شده و قلبش زنگار گرفته نام
مىبرد. راستى عجيب است كسى كه از بازماندگان عصر جاهليّت و فرزند سرسختترين
دشمنان اسلام است به كسى كه تمام وجودش از كودكى تا پايان عمر در خدمت اسلام بوده
و شجاعترين مرد عرب شمرده مىشود اين گونه جسورانه سخن بگويد.
به هر حال مىفرمايد: «تو مرا به جنگ دعوت كردى (اگر راست مىگويى) مردم را
كنار بگذار و خودت تنها به ميدان بيا و هر دو لشكر را از جنگ معاف كن تا بدانى چه
كسى گناهان بر قلبش زنگار نهاده و چه كسى پرده بر ديده او افتاده است»؛ (وَ قَدْ دَعَوْتَ إِلَى الْحَرْبِ، فَدَعِ النَّاسَ
جَانِباً وَ اخْرُجْ إِلَيَّ، وَ أَعْفِ الْفَرِيقَيْنِ مِنَ الْقِتَالِ،
لِتَعْلَمَ أَيُّنَا الْمَرِينُ عَلَى قَلْبِهِ، وَالْمُغَطَّى عَلَى
بَصَرِهِ).
امام عليه السلام بىآنكه معاويه را صريحاً به تعبيراتى كه خودش داشته خطاب
نمايد، پاسخ دندان شكنى به معاويه مىدهد كه اگر در تهديد به جنگ صادق است، به جاى
اينكه خونهاى مسلمين از دو طرف ريخته شود تك و تنها به ميدان بيايد و در برابر
امام عليه السلام قرار گيرد و به يقين معاويه پاسخى براى اين پيشنهاد نداشت، زيرا
هرگز خود را مرد چنين ميدانى نمىدانست.
مرحوم مغنيه از كتاب الامامة و السياسه نكته جالبى در اينجا نقل كرده كه
هنگامى كه اين پيام به معاويه رسيد عمرو بن عاص به معاويه گفت: آيا تو مىترسى به
ميدان على بروى؟ و اللَّه من مىروم، هر چند هزار بار كشته شوم؛ لذا در ايام صفين
عمرو بن عاص در برابر على عليه السلام به ميدان آمد و امام عليه السلام نيزهاى بر
او زد و او به زمين افتاد در اينجا عمرو براى نجات خود چارهاى جز اين نديد كه
لباس خود را بالا بزند و عورتش را آشكار سازد، چرا كه مىدانست امام عليه السلام
حيا مىكند و باز مىگردد و از كشته شدن نجات مىيابد.
به همين دليل بعد از آن معاويه به عمرو بن عاص مىگفت: دو چيز تو را از
نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 9 صفحه : 144