نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 8 صفحه : 275
اللّهمّ إنّى أستعديك على قريش و من
أعانهم؛ فإنّهم قد قطعوا رحمي و أكفؤوا إنّائي، و أجمعوا على منازعتي حقّا كنت
أولى به من غيري، و قالوا:
ألّا إنّ في الحقّ أن تأخذه، و في الحقّ أن تمنّعه، فاصبر مغموما، أو مت
متأسّفا. فنظرت فإذا ليس لي رافد، و لا ذابّ و لامساعد، إلّا أهل بيتي؛ فضننت بهم
عن المنيّة، فأغضيت على القذى، و جرعت ريقي على الشّجا، و صبرت من كظم الغيظ على
أمرّ من العلقم، و آلم للقلب من و خز الشّفار.
قال الشّريف رضي اللّه عنه: و قد مضى هذا الكلام في أثناء خطبة متقدّمة، إلّا
أنّي ذكرته هاهنا لاختلاف الرّوايتين.
ترجمه
خداوندا من از قريش و كسانى كه آنها را يارى كردند (تا خلافت را از مسير اصلى
منحرف سازند) به تو شكايت مىآورم، آنها پيوند خويشاونديم را قطع كردند و پيمانه
حقم را واژگون ساختند و همگى براى مبارزه با من در مورد حقى كه از همه به آن سزاوارتر
بودم، همدست شدند و گفتند: اى على! بدان پارهاى از حقوق را بايد بگيرى و پارهاى
ديگر را بايد از آن محروم شوى (و حق خلافت از نوع دوم است) اكنون يا با غم و اندوه
بساز يا با تأسف بمير!! من نگاه كردم (و جوانب كار را بررسى نمودم) ديدم نه
پشتيبانى دارم نه مدافعى و نه ياورى جز اهل بيتم كه راضى نبودم جانشان را به خطر
بيفكنم، لذا چشمان پر از خاشاك خود را برهم نهادم و همچون كسى كه استخوان در گلويش
گير كرده باشد آب دهان فروبردم و با خويشتندارى و فروبردن خشم در برابر چيزى كه
از حنظل تلختر و از تيزى تيغ و خنجر بر قلب دردناكتر بود شكيبايى كردم!
نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 8 صفحه : 275