نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 8 صفحه : 268
شخصيت واقعى خود را پنهان مىسازند و از هرگونه نقد و شكايت و ايراد خوددارى
مىكنند، مبادا مورد خشم آنها قرار گيرند و به عكس با مدّاحى و چاپلوسى و تملّق
سعى دارند از شرّ آنها در امان بمانند و به همين دليل هرگز رخدادهاى واقعى جامعه
براى آنها روشن نمىشود و همواره در چاه ضلالت و گمراهى و بىخبرى گرفتارند.
امام عليه السّلام به همه مخاطبان خود اطمينان مىدهد كه در برابر حرف حساب و
بيان مشكلات و انتقادها و شكايات هيچ مشكلى متوجّه آنها نخواهد شد، بلكه آزادند
همه گفتنيها را در مسائل مربوط به حكومت و جامعه بگويند.
آرى! اين يكى از تفاوتهاى بارز حاكمان عدل و جور است. در كتاب عقد الفريد
مىخوانيم هنگامى كه هارون در مكّه بر منبر خطبه مىخواند مردى برخواست و اين آيه
را تلاوت كرد: « «كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ
تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ»[1]؛ هرگاه سخنى بگوييد و عمل نكنيد خشم عظيم خداوند را بر
مىانگيزد». هارون دستور داد يكصد تازيانه بر او زدند بهگونهاى كه شب تا به صبح
ناله مىكرد و مىگفت: مردم مردم! در همان كتاب آمده است كه وليد بن عبد الملك روز
جمعه بر منبر بود تا خورشيد به زردى گراييد (وقت نماز تنگ شد) مردى برخاست و گفت:
وقت نماز در انتظار تو نيست (و خورشيد تا پايان سخنرانى تو متوقف نمىشود) و
خداوند تو را معذور نمىدارد! ولى گفت: راست گفتى؛ ولى كسى كه اين سخن را مىگويد
نبايد در اينجا باشد محافظان من كجا هستند كه برخيزند و گردن او را بزنند. [2]
اين در حالى است كه بارها در تاريخ زندگى امير مؤمنان على عليه السّلام
ديدهايم كه افراد منافقى همچون اشعث بن قيس و بعضى از خوارج، شديد اللّحنترين