نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 8 صفحه : 125
بخش دوم
فقال له العلاء: يا أمير المؤمنين، أشكو إليك أخي عاصم بن زياد. قال: و ماله؟
قال: لبس العبآءة و تخلّى عن الدنيا. قال: عليّ به. فلما جآء قال:
يا عديّ نفسه! لقد استهام بك الخبيث! أما رحمت أهلك و ولدك! أترى اللّه أحلّ
لك الطّيّبات، و هو يكره أن تأخذها! أنت أهون على اللّه من ذلك!
قال: يا أمير المؤمنين، هذا أنت في خشونة ملبسك و جشوبة مأكلك!
قال: ويحك، إنّي لست كأنت، إنّ اللّه تعالى فرض على أئمّة العدل أن يقدّروا
أنفسهم بضعفة النّاس، كيلا يتبيّغ بالفقير فقره!
ترجمه
(هنگامى كه سخن امام عليه السّلام با
علاء بن زياد به اينجا رسيد) علاء گفت: اى امير مؤمنان از برادرم «عاصم بن زياد»
نزد تو شكايت مىآورم. امام عليه السّلام فرمود:
مگر چه كرده؟ عرض كرد عبايى پوشيده و از دنيا كنارهگيرى كرده است، امام عليه
السّلام فرمود: او را نزد من آور، هنگامى كه «عاصم» نزد امام عليه السّلام آمد
حضرت به او فرمود: اى دشمن حقير خويشتن! شيطان تو را (فريب داده و در بيابان
زندگى) سرگردان ساخته (اگر بر خود رحم نمىكنى) چرا به خانواده و فرزندانت رحم
نكردى؟ تو گمان مىكنى خداوند طيبات را بر تو حلال كرده ولى دوست ندارد كه از آنها
بهره ببرى؟! تو در پيشگاه خدا بىارزشتر از آن هستى كه اين گونه با تو رفتار كند.
عاصم گفت: اى امير مؤمنان عليه السّلام تو خود با اين لباس خشن و آن غذاى ناگوار
به سر مىبرى! امام عليه السّلام در پاسخ فرمود: واى بر تو، من مانند تو نيستم (و
وظيفهاى غير از تو دارم، زيرا) خداوند بر پيشوايان حق و عدالت واجب كرده كه
نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 8 صفحه : 125