اين سخن در واقع مقدمهاى است براى ابطال بعضى از خرافات كه در مورد اين پرنده
در ميان عوام موجود است (و چه بسيارند خرافاتى كه عوام براى عجايب حيوانات
ساختهاند!) لذا به دنبال آن چنين مىفرمايد: «من اين موضوع را با چشم خود ديدهام
و براى اثبات آن به مشاهده حسّى حواله مىكنم؛ نه همچون كسى كه به دليل ضعيف ذهنى
حواله كند» (آرى آن چه درباره توليد مثل طاووس گفتم با چشم خود ديدهام؛ امرى است
حسّى نه خيالى و پندارى) (أحيلك من ذلك على
معاينة، لا كمن يحيل على ضعيف إسناده).
سپس در ادامه اين سخن مىافزايد: «و آن گونه كه بعضى پنداشتهاند، طاووس به
وسيله اشكى كه از چشم خود فرو مىريزد جنس ماده را باردار مىكند به اين صورت كه
قطره اشك در دو طرف پلكهاى جنس نر حلقه مىزند و ماده او آن را مىنوشد سپس تخم
مىگذارد، بى آن كه با نر آميزش كرده باشد، جز همان قطره اشكى كه از چشمش بيرون
پريده است، (افسانه بى اساسى است) و اين عجيبتر از افسانه توليد مثل كلاغ نيست» (و لو كان كزعم من يزعم أنّه يلقح بدمعة تسفحها [13] مدامعه [14]، فتقف
[9] «يؤرّ» از ماده «أرّ» (بر وزن
شرّ) به معناى آميزش جنسى است.
[10] «ملاقح» جمع «ملحقة» به معناى
آلت تناسلى است و در اصل از ماده لقاح به معناى باردار كردن گرفته شده است.
[11] «مغتلمة» از ماده «غلمة» (بر وزن
لقمه) به معناى شدت شهوت جنسى گرفته شده است و «فحول مغتلمة» به معناى حيوانات نرى
است كه از شدت شهوت به هيجان آمدهاند.