نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 6 صفحه : 250
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله از ديدن آن ناراحت شد؛ چرا كه جنبه زينتى داشت و
فرمود: ديدن آن، مرا به ياد دنيا و زرق و برق آن مىاندازد. دستور داد آن را فورا
برداشتند. [1] سپس
امام عليه السّلام در ادامه اين سخن مىفرمايد: «به اين ترتيب پيامبر صلّى اللّه
عليه و آله با قلب خود (و تمام وجودش) از زر و زيور دنيا روى گردان بود و ياد آن
را در وجود خود ميراند و دوست مىداشت زر و زيور آن همواره از چشمش پنهان باشد
مبادا از آن لباس فاخرى براى خود تهيّه كند و دنيا را قرارگاه خويش پندارد و اميد
اقامت در آن را داشته باشد» (فأعرض عن
الدّنيا بقلبه، و أمات ذكرها من نفسه، و أحبّ أن تغيب زينتها عن عينه، لكيلا يتّخذ
منها رياشا [2]، و لا
يعتقدها قرارا، و لا يرجو فيها مقاما).
اشاره به اين كه در قلب انسان، دو محبّت با هم نمىگنجد. هرگاه مفتون و فريفته
دنيا شود، محبّت خدا و نعمتهاى جهان ديگر از قلب او بيرون مىرود و تا محبّت زر و
زيور اين جهان را از دل بيرون نكند، جايى براى محبّت خدا نيست؛ همچنين اگر دلبسته
دنيا و زرق و برق آن شد، آن را قرارگاه هميشگى خود مىپندارد و جايى براى عشق به
خدا و آخرت باقى نمىماند. اين معنا درباره همه انسانها صادق است و زندگى پيامبر
صلّى اللّه عليه و آله نمونه بارزى از آن محسوب مىشود. در حديثى كه مرحوم كلينى
در كتاب كافى از پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله نقل كرده، چنين مىخوانيم كه
فرمود: «مالى و للدنيا انما مثلى و مثلها كمثل الراكب رفعت له الشجرة فى يوم صائف
فقال تحتها ثم راح و تركها؛ مرا با دنيا چه كار؟ مثل من در برابر دنيا همچون شخص
سوارى است كه در يك روز، داغ تابستان در بيابانى به درختى مىرسد كمى در زير درخت،
استراحت مىكند سپس آن را
[1] تاريخ بغداد (خطيب بغدادى)، جلد
2، صفحه 293؛ ولى در اين حديث به جاى ستر (پرده) نمرقه (به معناى بالش) نقل شده
است.
[2] «رياش» جمع «ريش» در اصل به معناى
پرهاى پرندگان است و از آن جا كه پرهاى آنها لباس طبيعى زيبايى است و گاه به
رنگهاى مختلف است اين واژه به هر گونه لباس زينتى و نيز به هر گونه زينت اطلاق
مىشود و در جمله بالا هر دو معنا را محتمل است.
نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 6 صفحه : 250