نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 2 صفحه : 487
به خاطر آن بيست و سه سال سختترين درد و رنج را تحمل كرد، و «امير مؤمنان على
عليه السّلام» بيست و پنج سال خانه نشين شد، بنا بر اين براى «على» عليه السّلام
به عنوان فرزند رشيد اسلام راهى جز جنگ و پيكار باقى نمانده بود. و اين پاسخ
گويايى است به تمام كسانى كه جنگ با «معاويه» را بر آن حضرت خرده مىگرفتند.
سپس به داستان قتل «عثمان» كه بهانهاى براى «معاويه» و اطرافيان او شده بود
تا به اميال و هوسها و خواستههايشان برسند اشاره كرده، مىفرمايد: «كسى قبل از
اين بر مردم حكومت مىكرد كه بدعتهايى گذارد، و حوادث نامطلوبى به بار آورد، و
موجب گفتگو و سر و صداى زيادى در ميان مردم شد، انتقادهايى از او كردند سپس از او
انتقام گرفتند و تغييرش دادند» (إنّه قد كان
على الأمّة و ال أحدث أحداثا، و أوجد النّاس مقالا، فقالوا ثمّ نقموا فغيّروا).
منظور امام عليه السّلام از اين سخن اين است كه عامل اصلى قتل «عثمان» خود او
بود كه اعمالى بر خلاف عدالت اسلامى، و سنّت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم
انجام داد كه موجب اعتراض و خشم عمومى شد، و در درجه بعد از طريق يك اعتراض عمومى
سبب قتل و تغيير او شدند، و به همين دليل صحابه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و
سلّم غالبا در اين ماجرا تماشاچى بودند و با سكوت آميخته با رضاى خود بر قيام مردم
صحّه نهادند، تا آنجا كه بدن عثمان بعد از كشته شدن سه روز در برابر چشم مردم بر
زمين مانده بود. و كسى اقدام به دفن او نمىكرد، [1] و اين خود نشان مىدهد كه تا چه حد صحابه و
توده مردم از او خشمگين و ناراضى بودند! بنا بر اين كشتن «عثمان» چيزى نبود كه
بهانه قيام بر ضد «امير مؤمنان على عليه السّلام» شود، بديهى است بهانهجويان اين
واقعيت را به خوبى مىدانستند، ولى براى بسيج تودههاى ناآگاه «شام» بر ضد «امير
مؤمنان على عليه السّلام» راهى بهتر از اين نداشتند.