responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 2  صفحه : 291

خطبه سى و سوم‌ [1] و من خطبة له عليه السّلام عند خروجه لقتال أهل البصرة

، و فيها حكمة مبعث الرسل، ثم يذكر فضله و يذم الخارجين.

قال عبد اللّه بن عباس: دخلت على امير المؤمنين عليه السّلام بذي قار و هو يخصف‌ [2] نعله فقال لى: «ما قيمة هذا النعل؟». فقلت: «لا قيمة لها!» فقال عليه السّلام: و اللّه! لهى أحبّ‌


[1] سيّد رضى، اين خطبه را در دو جاى نهج البلاغه، آورده: يكى در اينجا و ديگرى در خطبه 104 و در آنجا چنين مى‌گويد كه گزيده‌اى از اين خطبه، قبلا آمده است، (اشاره به همين خطبه 33 است) ولى چون اين روايت را متفاوت با روايت پيشين ديدم كه نسبت به آن كم و زيادى دارد، لازم ديدم بار ديگر به سراغ آن بروم.

نويسنده مصادر نهج البلاغه مى‌گويد: از اينجا روشن مى‌شود كه سيد رضى تا چه حد، در نقل كلمات امير مؤمنان على عليه السّلام احتياط مى‌كرده و حتى دو روايت مشابه را در هم ادغام نمى‌كرده (اين سيره سيد رضى بوده و در ساير موارد نيز نهايت دقّت و امانت را در نقل كلمات مولا رعايت كرده است.) سپس مى‌افزايد: از روايت مفيد رحمه اللّه در ارشاد چنين بر مى‌آيد كه امام عليه السّلام اين خطبه را در «ربذه» ايراد فرموده. گروهى از زوّار بيت اللّه در آنجا توقف كرده بودند و هنگامى كه از حضور امام عليه السّلام در آن سرزمين باخبر شدند، اجتماع كردند تا سخنان حضرتش را بشنوند در حالى كه امام عليه السّلام هنوز از خيمه بيرون نيامده بود.

ابن عباس مى‌گويد وارد خيمه شدم، ديدم امام عليه السّلام كفشى را وصله مى‌زند. عرض كردم: «نياز ما به اصلاح امورمان بيشتر و مهم‌تر از اين كارى است كه الان به آن مشغول هستيد.» امام عليه السّلام پاسخى به من نداد تا از دوختن كفش فراغت حاصل كرد، در اين حال لنگه كفش وصله خورده را در كنار لنگه ديگر گذاشت، فرمود:

«ابن عباس! اينها را قيمت بگزار!». عرض كردم: «قيمتى ندارد.». فرمود: «هر چه هست، بگو!» عرض كردم:

«كم‌تر از يك درهم.» فرمود: «به خدا سوگند! اينها در نظر من محبوب‌تر است از حكومت بر شما، مگر اين كه حقّى را بر پا دارم يا باطلى را دفع كنم.» عرض كردم: زوّار خانه خدا جمع شده‌اند تا سخنان شما را بشنوند. اجازه مى‌دهيد كه من براى آنها سخنى بگويم، اگر خوب باشد به حساب شما و اگر بد باشد به حساب من باشد؟ فرمود: «نه خودم براى آنها سخن مى‌گويم.» سپس بيرون آمد و اين خطبه را براى آنها ايراد فرمود. (مصادر نهج البلاغه، جلد 1، صفحات 421 و 422).

به هر حال به گفته مستدرك و مدارك نهج البلاغه، شيخ مفيد اين خطبه را در كتاب ارشاد آورده است.

(مستدرك، صفحه 242).

[2] «يخصف» از مادّه «خصف» به معناى «وصله زدن يا چسباندن قطعات چيزى به هم» است.

نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 2  صفحه : 291
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست