responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 15  صفحه : 440

پس براى چه آن را اندوخته‌اى؟ گفت: براى ماليات حكومت و تقاضاهاى قبيله و ترس از فقر بر عيال و دگرگونى زمان. آن برادر دينى گفت كه هنوز از نزد او خارج نشده بودم كه جان به جان‌آفرين تسليم كرد. (و فرزندانش از آن مال براى كارهاى خير و اداى حقوق بهره گرفتند). [1]

همين معنا درباره امور معنوى مانند علم نيز جارى است كه عالمى از علوم خود استفاده نكند و بيچاره شود ولى ديگران با فراگرفتن علم از او اهل نجات گردند. همان‌گونه كه در حديثى از اميرمؤمنان عليه السلام از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نقل شده است كه فرمود:

«وَ إِنَّ أَشَدَّ أَهْلِ النَّارِ نَدَامَةً وَ حَسْرَةً رَجُلٌ دَعَا عَبْداً إِلَى اللَّهِ فَاسْتَجَابَ لَهُ وَ قَبِلَ مِنْهُ فَأَطَاعَ اللَّهَ فَأَدْخَلَهُ اللَّهُ الْجَنَّةَ وَ أَدْخَلَ الدَّاعِى النَّارَ بِتَرْكِهِ عِلْمَهُ وَ اتِّبَاعِهِ الْهَوَى وَ طُولِ الْأَمَلِ‌

؛ شديدترين پشيمانى دوزخيان و برترين حسرت آن‌ها براى كسى است كه ديگرى را به‌سوى خداوند دعوت نمود و او اجابت كرد و پذيرفت و بدين سبب اطاعت خدا را مى‌كند و خداوند او را وارد بهشت مى‌سازد ولى دعوت كننده را به دوزخ مى‌فرستد به دليل ترك علم خويش و پيروى از هواى نفس و آرزوهاى دور و دراز». [2]

ابن ابى‌الحديد داستان جالبى را از عمر بن عبدالعزيز نقل مى‌كند كه مردم درباره او مى‌گفتند: «سعيد بن شقى» (سعادتمند، فرزند شقاوتمند) و علتش آن بود كه پدرش عبدالعزيز اموال زيادى را از مصر و شام و مدينه از طريق نفوذ برادرش عبدالملك در حكومت و حكومتى كه عبدالعزيز خودش در مصر داشت و غير آن به ظلم جمع‌آورى كرده بود. سپس تمام آن را براى فرزندش عمر گذاشت. او اموال مزبور را در راه اطاعت خداوند سبحان و كارهاى خير مصرف مى‌كرد تا زمانى كه خلافت به او رسيد در آن زمان تمام اسناد مالكيتى را


[1]. بحارالانوار، ج 100، ص 14، ح 68. در حكمت 416 نيز همين معنا باز با تعبير ديگرى آمده است.

[2]. كافى، ج 1، ص 44، ح 1.

نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 15  صفحه : 440
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست