. در حكمت 352 نيز مطلبى آمده بود كه از بعضى جهات شبيه كلام مورد بحث است
آنجا كه مىفرمايد: بيشترين دلمشغولى خود را به خانواده و فرزندان (و تأمين
زندگى آنها) اختصاص مده زيرا اگر آنها از دوستان خدا باشند خداوند دوستان خود را
تنها نمىگذارد و اگر از دشمنان خدا هستند چرا همّ خود را صرف دشمنان خدا مىكنى؟
. و در حكمت 429 نيز تنها به يك بخش از حكمت مورد بحث اشاره شده است كه به
خواست خدا خواهد آمد.
مرحوم علامه شوشترى در ذيل اين كلام حكمتآميز داستان جالبى از كتاب انوار
نعمانية نقل مىكند، مىگويد: حضرت عيسى عليه السلام روزى با جماعتى از يارانش از
كنار زراعتى مىگذشت كه هنگام دروى آن رسيده بود. عرض كردند:
اى پيغمبر خدا! ما همه گرسنهايم. خداوند به عيسى عليه السلام وحى فرستاد كه
به آنها اجازه بده به مقدار قوتشان از آن زراعت بخورند. آنها در آن زراعت متفرق
شدند و هركدام مقدارى را آماده خوردن كردند و خوردند. در اين هنگام صاحب زراعت
رسيد و فرياد زد: اين زراعت و زمين من است كه از پدرانم به ارث بردهام. به اجازه
چه كسى از آن مىخوريد؟ حضرت مسيح عليه السلام از خداوند تقاضا كرد تمام كسانى كه
از زمان حضرت آدم عليه السلام تا آن زمان مالك آن زمين شده بودند همه را مبعوث و
حاضر كند. آنها حاضر شدند و هركدام فرياد زدند:
زراعت من و زمين من است كه از پدرانم به ارث بردهام. صاحب زمين از اين
نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 15 صفحه : 359