و به گفته شاعر عرب:
أُقسِمُ بِاللّهِ لَمَصُّ النَّوى
وَشُربُ ماءِ القُلُبِ المالِحَه
أحسَنُ بالإنسانِ مِن ذُلّه
وَمِن سُؤالِ الأوْجُهِ الكالِحَه
فَاستَغْنِ باللّهِ تَكُن ذا غِنىً
مُغتَبِطاً بالصّفَقَةِ الرّابِحَه
فَالزُّهدُ عِزٌّ والتُّقى سُؤْدَدٌ
وَذِلَّةُ النّفسِ لَها فاضِحَه
سوگند به خداوند كه مكيدن هستهها (ى خرما براى سد جوع) و نوشيدن آب چاههاى شور.
براى انسان بهتر است از تن دادن به ذلت و درخواست از افراد ترشروى.
بنابراين غناى الهى پيشه كن تا غنى و سربلند باشى و مردم با اين تجارت پرسود به تو غبطه خورند.
زهد و قناعت عزت است و تقوا بزرگى و ذلت نفس، رسوايى است. [1]
و شاعر فارسىزبان نيز مىگويد:
آخر ز بهر دو نان
تا كى دوى چو دونان
و آخر ز بهر سه نان
تا كى خورى سنانش
و شاعر شيرين زبان ديگرى مىگويد:
چو حافظ در قناعت كوش
و از دنياى دون بگذر
كه يك جو منت دو نان
دو صد من زر نمىارزد
اهميت قناعت تا آن اندازه است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
«خِيارُ امّتى القانِعُ وشِرارُ امّتى الطامِع
؛ نيكان امت من قناعتكاراناند و بَدان آن طمعكاران». [2] و در حديث ديگرى كه مرحوم كلينى در كافى از امام صادق عليه السلام نقل كرده است مىخوانيم:
«مَا أَقْبَحَ بِالْمُؤْمِنِ أَنْ تَكُونَ لَهُ رَغْبَةٌ تُذِلُّهُ
؛ چقدر براى مؤمن زشت
[1]. شرح نهجالبلاغه ابن ابىالحديد، ج 19، ص 362.
[2]. كنزالعمال، ح 7095 (طبق نقل ميزان الحكمة، ماده قناعت).