؛ و گذشت روزها اسرار پنهانى را بر تو آشكار مىسازد». [2]
«جواهر» جمع «جوهر» به معناى اشياى
گرانبهايى است كه از معدن استخراج مىكنند، به ذات و طبيعت هر چيزى نيز اطلاق
مىشود و در اينجا نيز منظور همين است.
بسيار مىشود كه ظاهر و باطن افراد مختلف است؛ ظاهرى آراسته دارند در حالى كه
درون، آلوده است. ظاهرش پاكدامن، زاهد، شجاع و پرمحبت است؛ ولى باطن كاملًا بر
خلاف آن است و گاه به عكس افرادى ظاهراً كماستقامت، فاقد سخاوت و بىتفاوت به نظر
مىرسند در حالى كه در باطن شجاع و نيرومند
[1]. در متن بسيارى از نسخ
نهجالبلاغه «علم» به صورت مصدرى آمده در حالى كه در نسخ ديگرى «عُلِمَ» به صورت
فعل ماضى مجهول است و اين نسخه علاوه بر اينكه با آهنگ جمله بيشتر سازگار است با
نسخهاى كه از «غررالحكم» نقل كرديم كه به جاى آن «تُعْرَفُ» آمده و با نسخهاى كه
در كنز الفوائد به صورت «عُرِفَ» آمده و نسخهاى كه در سراج الملوك به صورت
«تُعلَمُ» آمده نيز سازگارتر است.