بيداركنندهاى آمده است.
از جمله در حديثى از رسول خدا صلى الله عليه و آله مىخوانيم:
«الدُّنْيا ساعَةٌ فَاجْعَلُوها طاعة
؛ دنيا ساعتى بيش نيست اين ساعت را در مسير اطاعت خدا قرار دهيد». [1]
در حديث ديگرى از امام زين العابدين على بن الحسين عليهما السلام مىخوانيم:
«إِنَّ جَميعَ ما طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ في مَشارِقِ الْأرْضِ وَمغارِبِها بَحْرِها وَبَرِّها وَسَهْلِها وَجَبَلِها عِنْدَ وَلِىٍّ مِنْ أوْلِياءِ اللَّهِ وَأهْلِ الْمَعْرِفَةِ بِحَقِّ اللَّهِ كَفِىْءِ الظِّلالِ
؛ تمام آنچه در شرق و غرب جهان، درياها و صحراها، دشتها و كوهها آفتاب بر آن مىتابد در نزد اولياء الله و عارفان به حق خدا همچون بازگشت سايههاست». [2]
همانگونه كه سايههايى كه به سوى غروب مىرود به سرعت برچيده مىشوند، عمر دنيا نيز چنين است.
در كتاب تنبيه الخواطر آمده است كه حسن بن على عليه السلام بسيار به اين شعر شاعر تمثل مىجست:
يا أهْلَ لَذّاتِ دُنْيا لا بَقاءَ لَها
انَّ اغْتِراراً بِظِلّ زائِلٍ حُمُقٌ
اى اهل لذتهاى دنيايى كه بقايى ندارد مغرور شدن به سايهاى كه به زودى زوال مىپذيرد احمقانه است.
حافظ نيز در اين زمينه مىگويد:
مرا در منزل جانان چه جاى امن چون هر دم
جرس فرياد مىدارد كه بربنديد محملها
اين سخن را با كلامى از نوح پيغمبر با آن عمر طولانى عجيب پايان مىدهيم كه فرمود:
«وَجَدْتُ الدُّنْيا كَبَيْتٍ لَهُ بابانِ دَخَلْتُ مِنْ أحَدِهِما وَخَرَجْتُ مِنَ الْآخَرِ». [3]
دنيا را همچون خانهاى يافتم كه از يك در وارد شدم و از در ديگر خارج!
[1]. بحارالانوار، ج 74، ص 166، ح 2.
[2]. همان، ج 1، ص 144.
[3]. مستدرك الوسائل، ج 11، ص 184.