نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 12 صفحه : 301
سپس افزود: ما هشت نفر بوديم كه دست به سرقتى زديم. ما را دستگير كردند و خدمت
على بن ابىطالب بردند و ما به گناه خود اقرار كرديم. امام عليه السلام فرمود: از
حرام بودن سرقت با خبر نبوديد؟ گفتيم: مىدانستيم. دستور داد چهار انگشت ما را (به
عنوان حد سرقت) قطع كردند. سپس دستور داد در خانهاى از ما پذيرايى كنند و روغن و
عسل (و مواد غذايى مقوى) به ما بدهند تا جاى زخمها خوب شود سپس ما را از آن خانه
بيرون آورند و لباسى نو بر ما پوشاند و فرمود: اگر توبه كنيد و راه صلاح را پيش
گيريد به نفع شماست و انگشتان شما به شما در بهشت باز مىگردد و اگر چنين نكنيد در
دوزخ به شما باز مىگردد. [1]
در داستان ابن ملجم قاتل امام على بن ابىطالب عليه السلام نيز مىخوانيم:
هنگامى كه ضربهاى بر سر مبارك آن حضرت وارد ساخت او را خدمت على آوردند. به او
فرمود: اى دشمن خدا مگر من به تو نيكى نكردم؟ گفت: آرى به من نيكى كردى.
فرمود پس چه چيزى باعث شد كه اين جنايت را انجام دهى؟ گفت: چهل روز شمشير خود
را تيز كردم و از خدا خواستم كه به وسيله آن بدترين خلق خدا را به قتل برسانم (و
چنين شد.) امام عليه السلام فرمود:
(دعاى تو مستجاب شده است زيرا) تو را
با همين شمشير خواهند كشت و تو بدترين خلق خدايى. [2]
جالب توجه اينكه روايات فراوانى از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و صحابه
آن حضرت درباره شناختن مؤمنان با محبت على بن ابىطالب عليه السلام و منافقان با
بغض و كينه او در كتب معروف اهل سنت و شيعه به طور گسترده نقل شده است. از جمله
«بلاذرى» در انساب الاشراف (ج 2، ص 96) و «ترمذى» در سنن (ج 5، 635 در باب مناقب على بن ابىطالب) از «ابوسعيد
خدرى» نقل كردهاند كه مىگفت: