نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 97
تخت سلطنت يا
نشستن بر آن بوده باشد. بنا بر اين «استوى على العرش» به معناى استقرار حكومت و
حاكميّت خداوند بر عرش است. به هر حال بسيار كودكانه است كه اگر كسانى بخواهند از
اين تعبير، توهّم جسميّت خداوند را داشته باشند.
2- در بخش
ديگرى به نامحدود بودن او از نظر افق زمان اشاره مىكند و ازليّت او را شرح
مىدهد، مىگويد: «او وجودى است كه همواره بوده و از چيزى به وجود نيامده است»
(كائن لا عن حدث).
«و موجودى است كه هرگز سابقه عدم ندارد»
(موجود لا عن عدم).
به اين ترتيب
با همه مخلوقات متفاوت است زيرا آنها همه، سابقه حدوث و عدم دارند. تنها وجودى كه
داراى اين سابقه نيست، ذات پاك اوست. و اصولا به كار بردن واژههاى
«كائن» و «موجود» بدون آن كه
مفهومش از صفات مخلوقات و سابقه عدم پيراسته شود، امكانپذير نيست.
[1]
[1] برخى از شارحان نهج البلاغه دو جمله بالا را
بيان يك مطلب با دو عبارت دانستهاند و بعضى- مانند ابن ابى الحديد در شرح نهج
البلاغه- جمله اوّل (كائن لا عن حدث) را اشاره به عدم حدوث زمانى و جمله دوّم
(موجود لا عن عدم) را اشاره به عدم حدوث ذاتى دانستهاند.
يعنى در
جمله اوّل مىفرمايد: خداوند هرگز زمانى نداشته كه در آن حادث شود و در جمله دوّم
مىگويد قطع نظر از زمان، در ذات او هم حدوثى نيست. بلكه واجب الوجود است (شرح نهج
البلاغه ابن ابى الحديد، جلد 1، صفحه 79). بعضى ديگر عكس آن را گفتهاند يعنى جمله
اوّل را به نفى حدوث ذاتى يا اعمّ از ذاتى و زمانى و جمله دوّم را به نفى حدوث
زمانى تفسير كردهاند. (شرح نهج البلاغه ابن ميثم، جلد 1، صفحه 127) ولى در واقع
دليل روشنى براى هيچ يك از اين دو تفاوت در دست نيست. زيرا واژه حدوث، معمولا بر
حدوث زمانى گفته مىشود ولى قابليّت حمل بر حدوث ذاتى نيز دارد همان گونه كه واژه
عدم نيز معمولا بر عدم زمانى گفته مىشود و در عين حال بر عدم ذاتى نيز ممكن است
اطلاق شود.
بنا بر اين
تأكيد بودن اين دو جمله قويتر به نظر مىرسد يعنى هر دو ناظر به نفى حدوث زمانى و
ذاتى است به اين معنى كه هر گونه حدوث و عدم را چه در ذات و چه در زمان، براى ذات
پاك خداوند منتفى مىشمرد.
نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 97