نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 436
بيعت گرفته شد، «ابو سفيان» براى ايجاد فتنه و آشوب و درگيرى در ميان مسلمانان
به سراغ «عبّاس» عموى پيامبر رفت و به او گفت: اين گروه، خلافت را از «بنى هاشم»
بيرون بردند و در قبيله «بنى تيم» قرار دادند (ابو بكر از اين قبيله بود) و مسلّم
است كه فردا اين مرد خشن كه از طايفه «بنى عدى» است (اشاره به عمر است) در ميان ما
حكومت خواهد كرد. برخيز، نزد «على» (ع) برويم و با او به عنوان خلافت بيعت كنيم.
تو عموى پيامبرى و سخن من هم در ميان قريش مقبول است اگر آنها با ما به مقابله
برخيزند با آنها پيكار مىكنيم و آنان را در هم مىكوبيم. و به دنبال اين سخن هر
دو نزد «امير مؤمنان على» (ع) آمدند. «ابو سفيان» عرض كرد: اى «ابو الحسن» از
مسأله خلافت غافل مشو. كى ما پيرو قبيله بى سر و پاى «تيم» بوديم! (و مىخواست به
اين ترتيب امام (ع) را تحريك براى قيام و درگيرى كند) اين در حالى بود كه حضرت
مىدانست او به خاطر دين، اين سخنان را نمىگويد بلكه مىخواهد فساد بر پا كند. [1] به همين جهت
خطبه بالا را ايراد فرمود.
مورّخ معروف «ابن اثير» در كتاب «كامل» مىنويسد كه «على» (ع) در اين جا به
«ابو سفيان» فرمود: به خدا سوگند منظور تو چيزى جز فتنه نيست! به خدا سوگند تو
هميشه در فكر بودى كه براى اسلام و مسلمين ايجاد شرّ كنى! ما نياز به نصيحت و
اندرز تو نداريم! [2] و از
اين جا حال و هوايى كه اين خطبه در آن صادر شده است به خوبى روشن مىشود و
مىتواند پرتوى روى تمام جملههاى خطبه بيندازد و آن را تفسير كند.
در نخستين بخش از اين خطبه، امام (ع) به چهار نكته مهم اشاره مىفرمايد:
نخست مىگويد: «اى مردم! امواج سهمگين فتنهها را با كشتيهاى نجات