responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 1  صفحه : 339

چاه مى‌كشند اين واژه در مواردى به كار مى‌رود كه چيزى را به عنوان جايزه يا رشوه يا حق الزحمه به ديگرى بدهند، قرآن مجيد مى‌گويد: «وَ تُدْلُوا بِها إِلَى الْحُكَّامِ». [1] در اين جا «ابن ابى الحديد معتزلى» مى‌گويد: خلافت خليفه دوّم در حقيقت پاداشى بود كه خليفه اوّل در برابر كارهاى او داد. او بود كه پايه‌هاى خلافت «ابو بكر» را محكم ساخت و بينى مخالفان را بر خاك ماليد، شمشير «زبير» را شكست و «مقداد» را عقب زد و «سعد بن عباده» را در سقيفه، لگدمال نمود و گفت: «سعد» را بكشيد! خدا او را بكشد! و هنگامى كه «حباب بن منذر» در روز «سقيفه» گفت: آگاهى و تجربه كافى در امر خلافت نزد من است «عمر» بر بينى او زد و وى را خاموش ساخت.

كسانى از هاشميّين را كه به خانه «فاطمه» (ع) پناه برده بودند با تهديد خارج كرد و سرانجام مى‌نويسد: «و لولاه لم يثبت لابى بكر امر و لا قامت له قائمة، اگر او نبود هيچ امرى از امور ابو بكر ثبات پيدا نمى‌كرد و هيچ ستونى براى او برپا نمى‌شد». [2] از اين جا روشن مى‌شود كه تعبير به «ادلى» چه نكته ظريفى را در بر دارد، سپس امام به گفته شاعر (معروف) «اعشى» تمثل جست (ثمّ تمثّل بقول الاعشى):

شتّان ما يومى على كورها

و يوم حيّان اخى جابر

بسى فرق است تا ديروزم امروز

كنون مغموم ودى شادان و پيروز [3]


[1] سوره بقره، آيه 188.

[2]- شرح ابن ابى الحديد، جلد 1، صفحه 174.

[3] اعشى يكى از شعراى نامى معروف جاهليّت است، از يونس نحوى سؤال كردند برترين شاعر كيست؟ گفت: من فرد خاصّى را معين نمى‌كنم ولى مى‌گويم: «امرء القيس» است وقتى كه سوار باشد، و «نابغه» است هنگامى كه گرفتار ترس شود، و «زهير» است هنگامى كه به چيزى علاقه‌مند شود، و «اعشى» است هنگامى كه در حال طرب قرار گيرد. او اسلام را درك كرد ولى توفيق تشرّف به اسلام براى او حاصل نشد و چون چشمش ضعيف بود به او «اعشى» مى‌گفتند و در آخر عمر نابينا شد و اسم او «ميمون بن قيس» است و منظورش از شعر بالا اشاره به زمانى است كه همنشين «حيان» برادر «جابر» يكى از بزرگان «يمامه» بود كه «اعشى» در آن زمان در نعمت و احترام فراوان مى‌زيست هنگامى كه آن زندگى را مقايسه با وضع خودش در بيابانهاى مكّه و مدينه مى‌كند كه براى تحصيل حدّاقل زندگى بايد بر پشت شتر سوار شود و بيابانها را زير پا بگذارد، مى‌گويد: آن زندگى كجا و اين زندگى كجا!

نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 1  صفحه : 339
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست