نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 139
آب بود و از آن جدا نمىشد» (و ادام
مربّها [1]) بر خلاف بادهاى معمولى كه دائمى نيست گاه مىوزد و گاه
آرام مىگيرد.
«بادى كه جريانش بسيار قوى و پر قدرت
بود (با باد و طوفانهاى معمولى بسيار تفاوت داشت)» (و اعصف [2]
مجريها).
«بادى كه از نقطههاى دوردست سرچشمه
مىگرفت (نه همچون بادهاى معمولى كه غالبا سرچشمههايى نزديك به خود دارد)» (و ابعد منشاها).
در مرحله دوّم اشاره به مأموريت اين باد مىكند، مىفرمايد: «به او فرمان داد
كه آن آب عميق و انباشته را پيوسته بر هم بكوبد» (فامرها بتصفيق [3] الماء الزّخار).
«و امواج آن اقيانوسها را به هر سو
به حركت در آورد» (و آثارة موج البحار).
«اين تندباد عظيم، آن آب را همچون مشك
سقّايان به هم زد» (فمخضته [4] مخض السّقاء). «و آن را به شدّت به سوى فضا بالا برد» (و عصفت به عصفها بالفضاء).
«اين تندباد قسمتهاى نخست اين آب را
بر آخرش مىريخت و بخشهاى ساكن را
[1] «مربّ» از كلمه «ربّ» است كه در
اصل به معناى تربيت مىباشد و به شخص مربّى و مالك و خالق نيز ربّ اطلاق مىشود
(مصدرى است كه معناى فاعلى دارد) و هر گاه از باب «افعال» (إرباب) بيايد به معناى
استمرار و ملازمت است (زيرا تربيت بدون استمرار، امكانپذير نيست). بنا بر اين
«مربّ» كه مصدر ميمى است به معناى دوام و بقاست.
[2] «أعصف» از ماده «عصف» (بر وزن
عصر) چنان كه گفتيم به معناى سرعت و حركت و شدّت است.
[3] «تصفيق» از مادّه «صفق» (بر وزن
سقف) به معناى زدن چيزى بر چيز ديگر است به طورى كه صدايى از آن برخيزد، از اين رو
به كف زدن تصفيق مىگويند و در اينجا به معناى تكان دادن و كوبيدن آبها بر يكديگر
است (لسان العرب، مقاييس اللغة، شرح عبده).
[4] «مخض» از مادّه «مخض» (بر وزن
قرض) در اصل به معناى حركت دادن و تكان دادن مايعات در ظروف آنهاست و لذا هنگامى
كه ماست را در مشك تكان مىدهند تا كره از آن جدا شود اين تعبير به كار مىرود.
نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 139