4- خداوند
دوست ندارد كسى با سخنان خود بديها (ى ديگران) را اظهار كند، مگر آن كس كه مورد
ستم واقع شده باشد، خداوند شنوا و دانا است.
تفسير و
جمعبندى
در نخستين
آيه، قرآن با صراحت از سه چيز نهى مىكند كه در واقع علّت و معلول يكديگرند. نخست
از گمان بد، و بعد از تجسّس، و سرانجام از غيبت. روشن است گمان بد انسان را وادار
به تجسّس در احوال ديگران، و كشف اسرار آنها مىكند و از آنجا كه هر انسانى ممكن
است عيب و نقصى داشته باشد كه با تجسّس كشف شود، اطلاع بر آن عيب پنهانى سبب غيبت
مىگردد.
ولى قرآن
مجيد در اين آيه براى غيبت اهميّتى بيش از مسأله گمان بد و تجسّس قائل شده چرا كه
آن را مدلّل به دليلى گويا و رسايى ساخته مىفرمايد:
«كسى از شما ديگرى را غيبت نكند آيا هيچ يك از
شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد (به يقين) همه شما از اين امر
كراهت داريد» (وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً ايُحِبُّ احَدُكُمْ انْ
يَاْكُلَ لَحْمَ اخِيهِ مَيْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ).
اين تشبيه كه
در واقع يك دليل منطقى را تشكيل مىدهد تمام ابعاد مسأله غيبت را بيان كرده، شخص
غائب را به مرده تشبيه مىكند، و رابطه دينى او را به عنوان برادرى و اخوّت و
آبروى او را به پاره تن او و غيبت را به منزله خوردن گوشت او، كارى كه هر وجدانى،
هر قدر ضعيف باشد، از آن ابا و وحشت دارد، و حتى در سختترين حالات حاضر نيست چنين
كند.
اين تشبيه
مىتواند اشاره به نكتههاى فراوان ديگرى نيز باشد:
فرد غائب همچون
مرده است كه قدرت بر دفاع از خويش ندارد، و هجوم بردن بر كسى كه قادر بر دفاع از
خويش نيست، بدترين نوع ناجوان مردى است.
بى شك خوردن
گوشت مرده سبب سلامت جسم و جان نمىشود، بلكه سرچشمه انواع بيمارىها است،
بنابراين غيبت كننده اگر آتش كينه و حسد خود را با غيبت موقّتاً فرو نشاند به يقين
چيزى نمىگذرد كه همان بذرهاى نهفته مفاسد