مىدانيم يكى
از اشكال حديث، فعل و تقرير معصوم است، يعنى همان گونه كه قول و گفتار آنها معارف
دينى را براى ما روشن مىسازد، عمل و همچنين سكوت آنها در موارد مختلف آموزنده و
همچون درياى بىكران از معارف و احكام و اخلاق است. مخصوصاً در زمينه شكرگزارى
نمونههاى زيادى وجود دارد از جمله:
1- امام باقر
عليه السلام مىفرمايد: رسول خدا صلى الله عليه و آله شبى نزد عايشه بود (و پيوسته
مشغول عبادت بود) عايشه گفت: چرا اين قدر خود را به زحمت مىافكنى در حالى كه
خداوند گذشته و آينده تو را بخشوده است، پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:
اى عايشه! «الّا اكُونَ عَبْداً شَكوُراً؛ آيا من
بنده شكرگزار خدا نباشم».[1]
از اين تعبير
معلوم مىشود كه انگيزه عبادت اولياء اللّه شكر نعمتهاى او بود.
اين تعبير در
احاديث اسلامى كراراً از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نقل شده است كه در برابر
سؤال افراد مختلفى اين جمله را تكرار فرمود: «افَلا
اكوُنَ عَبْداً شَكُوراً».
2- در حديثى
از هشام بن احمر كه از ياران امام موسى بن جعفر عليه السلام بود مىخوانيم كه
مىگويد: من با آن حضرت در بعضى از اطراف مدينه بودم، ناگهان ديدم امام از مركب
پياده شده و به سجده افتاد و مدّت طولانى سجده را ادامه داد، سپس سر از سجده
برداشت و سوار بر مركب شد، عرض كردم فدايت شوم سجده را طولانى فرمودى؟ فرمود:
«انَّنىِ ذَكَرْتُ نِعْمَةً انْعَمَ اللَّهُ بِها عَلَىَّ فَاحبَبْتُ انْ اشْكُرَ
رَبّى؛ من به ياد نعمتى افتادم كه خداوند به من ارزانى فرمود، دوست داشتم
شكر پروردگارم را بجا آورم».[2]
از اين روايت
استفاده مىشود كه پيشوايان بزرگ، مقيّد بودند در برابر هر نعمتى شكرى جداگانه بجا
آورند. بلكه به ياران خود نيز همين معنى را دستور مىدادند، از اين رو در حديثى از
امام صادق عليه السلام آمده است: هرگاه يكى از شما به ياد يكى از نعمتهاى خدا
بيفتد، صورت بر خاك بگذارد و شكر خدا بجا آورد، و اگر سواره است