شكرگزارى از
خالق راهى به سوى معرفت او مىگشايد و پيوند انسان را با آفريدگار محكمتر مىكند،
و همان گونه كه سابقاً نيز اشاره شد در نخستين بحث علم كلام كه مسأله وجوب معرفة
اللّه مطرح مىشود، مهمترين دليل همان مسأله شكر منعم است كه از مسايل وجدانى است
و به اصطلاح «قياساتها معها؛ دليلش با خود آن است».
شكرگزارى
علاوه بر اين كه معرفت بخشنده نعمتها را به دنبال دارد، معرفت نعمت را نيز همراه
خواهد داشت، چرا كه هر قدر نعمت از نظر كيفيّت و كميّت بالاتر و بيشتر باشد، شكرى
افزونتر مىطلبد، و براى اداى حق شكر منعم، معرفت نعمت ضرورى است، و همين معرفت
نعمت روز به روز پيوند بندگان را با خدا محكمتر مىسازد و آتش عشقش را در دلها
شعلهورتر مىكند، و اى بسا اين مواهب مادّى آن چنان مواهب معنوى به دنبال داشته باشد
كه از آن به مراتب برتر و والاتر باشد.
جهان در چشم
هشياران عالم
بود آيينه حسن رخ يار
به هشيارى
نگر در نرگس مست
كه گردد مست او هم چشم هشيار
به عالم جز
رخ زيباى دلبر
نمىبينم به چشم دل پديدار
شكرگزارى در منابع حديث
ايات در اين
زمينه فوق حد احصاء است كه گلچينى از آن را از نظر خواننده عزيز مىگذرانيم كه
همان نمونه خروار است:
1- در حديثى
از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مىخوانيم:
«الطَّاعِمُ الشَّاكِرُ لَهُ مِنَ الْاجْرِ كَاجْرِ الصّائِمِ الُمحْتَسِبُ وَ
الْمُعافى الشّاكِر لَهُ مِنَ الْاجْرَ كَاجرِ المُبْتَلِى الصّابِرِ وَ
الْمُعْطى الشّاكِر لَهُ مِنَ الْاجْرِ كَاجْرِ الَمحْروُمِ الْقانِعِ؛
كسى كه غذا بخورد و شكر نعمت خدا را بجا آورد، پاداش روزه دارى را دارد كه براى
خدا روزه گرفته است و شخص تندرستى كه شكر خدا را بجا مىآورد اجر بيمارى را دارد
كه در برابر بيمارى صبر و شكيبايى دارد، و دارندهاى كه شكر نعمت را بجا مىآورد،
اجر محروم قناعت پيشه شكيبا را دارد».[1]