كه نعمتها
را نابجا مصرف كنند، چشمى را كه خدا براى ديدن آثار عظمت او در عالم هستى و تشخيص
راه از چاه و مشاهده آيات الهى آفريده در طريق حرام به كار گيرد، و همچنين گوش و
زبان و دست و پا يا مال و ثروت را.
گويى اين سخن
بر گرفته از حديثى است كه از امام صادق عليه السلام نقل شده كه فرمود:
«شُكْرُالنِّعْمَةِ اجْتِنابُ الَمحارِمِ؛ شكر نعمت
آن است كه از گناهان پرهيز شود».[1]
و به اين
ترتيب معنى سپاس و ناسپاسى هر دو روشن مىشود.
2-
پيامدهاى كفران
ناسپاسى نعمت
آثار سوء گستردهاى از نظر معنوى و مادى در زندگى انسانها دارد، از يك سو سبب
زوال نعمتها مىشود، زيرا مىدانيم خداوند حكيم است، نه بىحساب و كتاب چيزى به
كسى مىبخشد و نه بىجهت چيزى را از كسى مىگيرد، آنها كه ناسپاسى مىكنند با زبان
حال مىگويند ما لايق اين نعمت نيستيم و حكمت خداوند ايجاب مىكند كه اين نعمت را
از آنها بگيرد و آنها كه شكر نعمت را بجا مىآورند در واقع مىگويند ما لايق و
شايستهايم، نعمت را بر ما افزون كن، فى المثل اگر باغبان مشاهده كند كه در بخشى
از باغ درختان به سرعت رشد و نمو مىكنند و برگ و بر مىآورند، به يقين از آنها
پذيرايى بيشتر مىكنند، و اگر ببيند در بخش ديگر هر قدر هم از آنها پذيرايى مىكند
نه طراوتى دارند و نه برگى، نه ميوهاى، نه گلى و نه سايهاى، اين كفران نعمت سبب
مىشود كه باغبان آنها را مورد بىمهرى قرار دهد، چرا كه گفتهاند:
بسوزند چوب
درختان بى بر
سزا خود همين است مر بى برى را
در حديثى از
اميرمؤمنان على عليه السلام چنين آمده است: «مَنْ
شَكَرَ النِّعَمَ بِجَنانِهِ اسْتَحَقَّ الْمَزيدَ قَبْلَ انْ يَظْهَرَ عَلى
لِسانِهِ؛ كسى كه قلباً شكر نعمت كند پيش از آن كه به زبان شكر گويد، لياقت
خود را براى افزون شدن نعمت ثابت كرده است».[2]