با ما همسفر
مىشوند، چرا كه سفر در سايه درختان پرميوه و در طول آبادىهاى متصل به يكديگر
براى كسى مشكلى ندارد، به همين دليل از خدا تقاضا كردند كه در ميان سفرهاى آنها
دورى بيفكند تا بينوايان نتوانند دوش به دوش آنها سفر كنند، آرى آنها كفران نعمت
خدا را به حدّ اعلى رساندند، و مجازاتشان نيز در حدّ اعلا بود.
و چنان
سرزمين و جمعيت آنها متلاشى شد كه سرگذشت آنها به عنوان يك ضربالمثل در پراكندگى
در ميان مردم باقى ماند (تَفَرَّقُوا ايادِى سَبا).
***
از مجموع آيات فوق كه هم سخن از كفران نعمت به
طور مطلق مىگويد، و هم سرگذشت ناسپاسان پيشين را به عالىترين وجه شرح مىدهد، به
خوبى استفاده مىشود كه ناسپاسى و كفران نعمت تا چه اندازه زشت، و آثار آن تا چه
حد شوم و خطرناك است.
كفران نعمت
در روايات اسلامى
در روايات
اسلامى به طور وسيع و گسترده از كفران نعمت و زشتى و آثار شوم آن و از زيبايى شكر
و بركات جالب آن بحث شده است، از جمله:
1- در حديثى
از حضرت رسول خدا صلى الله عليه و آله مىخوانيم: «اسْرَعُ
الذُّنُوبِ عُقُوبَةً كُفْرانُ النِّعْمَةِ؛ گناهى كه
زودتر از همه گناهان عقوبتش دامان انسان را مىگيرد كفران نعمت است».[1]
2- در حديثى
از اميرمؤمنان على عليه السلام مىخوانيم كه فرمود: «سَبَبُ
زَوالِ النِّعَمِ الْكُفْرانُ؛ آنچه باعث زوال نعمتها مىشود
كفران است».[2]
3- در حديث
ديگرى از همان بزرگوار آمده است: «كُفْرُ النِّعْمَةَ مُزيْلُها
وَ شُكْرُها مُسْتَديمُها؛ ناسپاسى نعمت آن را از بين مىبرد،
و شكر نعمت سبب دوام آن است».[3]
4- در حديث
ديگرى از همان حضرت آمده است: «كُفْرانُ النِّعَمِ يُزِلُّ
الْقَدَمَ وَ يَسْلُبُ