باشيد! به
خدا سوگند، خدائى كه دانه را شكافت، و انسان را آفريد، اگر نه اين بود كه جمعيت
بسيارى گرداگردم را گرفته و به ياريم قيام كردهاند و از اين جهت، حجت تمام شده
است، اگر نبود عهد و مسئوليتى كه خداوند از علماء و دانشمندان (هر جامعه) گرفته كه
در برابر شكمخوارى ستمگران و گرسنگى ستمديدگان سكوت نكنند، من مهار شتر خلافت را
رها مىساختم و از آن صرف نظر مىنمودم و آخر آن را با جام آغازش سيراب مىكردم»[1].
نشانههاى
جاهطلبى
افراد
جاهطلب را غالباً مىتوان از حركات و كلمات و رفتارشان شناخت؛ آنها تمايل دارند
تمام كارهاى نيكى را كه انجام مىدهند تابلو كنند و همه از آن آگاه شوند تا در نزد
مردم مقام و منزلتى پيدا كنند.
به همين دليل
جاهطلبان غالباً به رياكارى نيز كشيده مىشوند چرا كه بدون رياكارى حسّ جاهطلبى
آنها اشباع نمىشود لذا بعضى از بزرگان اخلاق جاهطلبى و رياكارى را همراه يكديگر
در كتابهاى خود عنوان كردهاند [2].
بسيارى از
جاهطلبان حتى علاقه دارند كارهايى را هم كه انجام ندادهاند به حساب آنها بگذارند
و به مضموت آيه شريفه: «وَ يُحِبُّونَ انْ يُحْمَدُوا
بِمالَمْ يَفعَلُوا؛ دوست دارند نسبت به كار نيكى كه انجام
ندادهاند مورد ستايش قرار گيرند!»[3]
هدف آنها كسب
وجاهت عمومى و اسم و آوازه است از هر طريقى كه باشد نه براى اينكه وجاهت عمومى را
مقدمهاى براى انجام اصلاحات اجتماعى و كارهاى خير قرار دهند، بلكه به اين منظور
كه مردم آنها را بستايند و در برابر آنها خضوع كنند، و به مدح ستايش آنها
بپردازند.
جاهطلبان
سعى مىكنند به سراغ كارهايى بروند كه اسم و آوازه و شهرتى در آن