نام کتاب : اخلاق در قرآن نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 3 صفحه : 234
در حديثى از اميرمؤمنان على عليه السلام مىخوانيم: «اعْتِيادُ الْكِذْبِ يُورِثُ الْفَقْرُ؛ عادتكردن به دروغ گويى سبب فقر و تنگدستى است».[1]
و در حديث ديگرى از رسول اكرم صلى الله عليه و آله مىخوانيم: «الْكِذْبُ يُنَقِّصُ الرِّزْقَ؛ دروغ از روزى انسان مىكاهد».[2]
اين كاهش رزق ممكن است از آثار زيانبار معنوى دروغ باشد، و يا از آثار ظاهرى و
اجتماعى، چرا كه دروغگو اعتماد مردم را از دست مىدهد و بااز دست دادن اعتماد
عمومى فعاليت اقتصادى او محدود مىشود، و همين امر سبب نقصان رزق و روزى او
مىشود.
انگيزههاى دروغ
دروغ مانند ساير صفات رذيله سرچشمههاى مختلفى دارد كه مهمترين آنها به شرح
زير است:
1- ضعف ايمان و اعتقاد. چرا كه اگر دروغگو به علم و قدرت خداوند و وعدههاى او
اعتماد كافى داشته باشد هرگز براى رسيدن به اموال دنيا يا تحصيل جاه و مقام، دروغ
نمىگويد و موفقيت خود را در دروغگويى نمىبيند. از فقر نمىترسد، از پراكنده شدن
مردم و بر باد رفتن نفوذ اجتماعى خود هراس ندارد و مقام و قدرت را از سوى خدا
مىداند و براى حفظ آن به دروغ متوسل نمىشود. لذا در روايتى از امام باقر عليه
السلام مىخوانيم: «جانِبُوا الْكِذْبَ فَانَّ الْكِذْبَ
مُجانِبُ الْايْمانِ؛ از دروغ كنارهگيرى كنيد،
چرا كه دروغ از ايمان جدا است».[3]
2- ديگر از سرچشمههاى دروغ ضعف شخصيت و عقده حقارت است، افرادى كه گرفتار اين
ضعفها هستند، براى پوشاندن ضعف خود متوسل به دروغ مىشوند. در حديثى از رسول خدا
صلى الله عليه و آله مىخوانيم:
«لايَكْذِبُ الْكاذِبُ الّا مِنْ مَهانَةِ نَفْسِهِ عَلَيْهِ؛ كسى دروغ نمىگويد مگر به خاطر بىارزش بودن خودش در نظر
خويش».[4]