1- فرمود:
(اى موسى!) ما قوم تو را بعد از تو آزموديم و سامرى آنها را گمراه ساخت! ... و
براى آنان مجسّمه گوسالهاى كه صدايى همچون صداى گوساله داشت پديد آورد و (به
يكديگر) گفتند (اين خداى شما و خداى موسى است!) و او فراموش كرد (پيمانى را كه با
خدا بسته بود!) ... (موسى رو به سامرى كرد و) گفت: تو چرا اين كار را كردى اى
سامرى؟! گفت:
من چيزى
ديدم كه آنها نديدند، من قسمتى از آثار رسول (و فرستاده خدا) را گرفتم پس آن را
افكندم و اين چنين (هواى) نفس من اين كار را در نظرم جلوه داد!
2- (به ياد
آوريد) هنگامى را كه گفتيد: «اى موسى! ما هرگز به تو ايمان نخواهيم آورد، مگر
اينكه خدا را آشكارا (با چشم خود) ببينيم!» پس صاعقه شما را گرفت در حالى كه تماشا
مىكرديد! ... و كسانى كه اميدى به ديدار ما ندارند (و رستاخيز را انكار مىكنند)
گفتند: «چرا فرشتگان بر ما نازل نشدهاند و يا پروردگارمان را با چشم خود
نمىبينيم؟!» آنها درباره خود تكبر ورزيدند و طغيان بزرگى كردند!
3- فرعون
در ميان قوم خود ندا داد و گفت: «اى قوم من! آيا حكومت مصر از آنِ من