responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : اخلاق در قرآن نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 3  صفحه : 108

مسلمانت چيزى بگويى كه خداوند آن را بر او مستور داشته است. [1]

از آنچه در بالا آمد استفاده مى‌شود كه غيبت اركانى دارد، نخست اين كه سخنى را پشت سر كسى بگويد، و اگر در حضورش گفته شود، عنوان ديگرى به خود مى‌گيرد (عنوان ايذاء، يا هتك و مانند آن) ديگر اين كه بايد از قبيل ذكر عيوب باشد، و آن هم عيب مستور و پنهان كه اگر آشكار باشد غيبت نيست، هر چند ممكن است به عناوين ديگرى حرام باشد، و ديگر اين كه هنگامى كه غيبت شونده آن را بشنود غمگين و ناراحت شود، ولى به نظر مى‌رسد اين يك قيد توضيحى است براى اين كه آشكار كردن عيب پنهانى آن هم پشت سر اشخاص براى هر انسانى غم‌انگيز است. ممكن است افراد بى بند و بارى پيدا شوند كه هر چه درباره آن‌ها گفته شود، پروا نداشته باشند، ولى اين گونه افراد بسيار كمند.

از آنچه در بالا آمد اين نكته نيز روشن مى‌شود اين كه بعضى از عوام هنگامى كه به آنها گفته مى‌شود چرا پشت سر فلان كس غيبت كردى؟ مى‌گويند اين سخنان را پيش روى آنها هم مى‌گوييم، از قبيل عذر بدتر از گناه است چرا كه پيش روى آنها گفتن هرگز مجوّز غيبت نيست، و آن هم گناه بزرگى است چرا كه هم آزار مؤمن است و هم هتك احترام او.

در حديثى از رسول خدا صلى الله عليه و آله مى‌خوانيم كه نام شخصى را نزد پيامبر بردند بعضى از حاضران گفتند او آدم عاجز و بسيار ناتوانى است، پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: شما غيبتش كرديد؟ عرض كردند: اى رسول خدا، صفتش را گفتيم، فرمود: «انْ قُلْتُمْ ما لَيْسَ فِيِه فَقَدْ بُهِتْتُمُوهُ؛ هرگاه چيزى را مى‌گفتيد كه در او نبود، به او تهمت زده بوديد، نه غيبت». [2]

عذر ديگر عوامانه‌اى كه بعضى از افراد نادان به آن متوسّل مى‌شوند كه در برابر نهى از غيبت مى‌گويند مگر دروغ مى‌گوييم فلان كس اين عيب را دارد، اين نيز دست كمى از عذر ناموجّه بالا ندارد، چرا كه اگر عيبى در كسى نباشد و بگويند تهمت است نه غيبت، غيبت آن است كه عيب پنهانى‌اى كه در او هست پشت سر او بگويند.


[1]. وسائل الشّيعه، جلد 8، ابواب احكام العشره، صفحه 602.

[2]. محجة البيضاء، جلد 5، صفحه 256.

نام کتاب : اخلاق در قرآن نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 3  صفحه : 108
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست