دهان رعايا
آلوده شود و همين كبر و غرور فوق العاده غالباً منشأ اشتباهات بزرگ آنها و
محاسبههاى نادرست و در نتيجه سبب سرعت سقوطشان مىشد.
هفتمين
سبب، فزونى ياران و مددكاران و شاگردان و پيروان و فرزندان و قوم و قبيله
است، پادشاهان به لشكرهايشان افتخار مىكردند، بعضى از علما ممكن است به خاطر
فزونى شاگردان يا مريدان و پيروان و تابعان گرفتار تكبّر شوند، شيوخ قبايل به كثرت
و قوّت قبيله خود بر ديگران فخر مىفروشند، حتّى گاه بعضى از فاسقان وقيح و بى شرم
افتخار به كثرت گناهان و شرب خمر و فجور با زنان و كودكان مىكنند!
اين امور
هفتگانه، امورى است كه افراد به سبب همه يا بعضى از آنها ممكن است به ديگران
فخرفروشى كنند و البتّه منحصر به اينها نيست، هر نقطه كمال و قوّت معنوى يا مادّى،
صورى و يا حتّى خيالى و پندارى ممكن است سبب غرور و استكبار صاحبش شود.
مفهوم اين
سخن آن نيست كه انسان براى پرهيز از تكبّر و غرور از اسباب كمال فاصله بگيرد و اين
امور را در خود بميراند تا منشأ غرور او نشود، بلكه هدف اين است كه هر قدر بر علم
و عبادت و قوّت و قدرت و ثروت او افزوده مىشود، سعى كند متواضعتر و خاضعتر گردد
و بينديشد كه هيچ يك از اينها پايدار نيست و همه آنها در برابر قدرت پروردگار
بسيار ناچيز و بى ارزش است.
***
5- ريشهيابى تكبّر
صفت رذيله
تكبّر مانند ساير رذايل اخلاقى، ريشههايى دارد كه بايد آنها را جستجو كرد و
دقيقاً شناخت، در غير اين صورت ريشهكن كردن اين صفت رذيله غير ممكن است.
بعضى از
بزرگان مانند مرحوم «فيض كاشانى» در
«المحجّة البيضاء» چهار ريشه براى «تكبّر»
ذكر كرده است: عجب، كينه، حسد و ريا.
او معتقد است
تكبّر درونى ريشهاش «عجب»- خود
بزرگبينى- است، اين خود بزرگبينى سبب مىشود كه خود را برتر از آنها بداند و بر
آنها فخرفروشى كند و