نام کتاب : اخلاق در قرآن نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 2 صفحه : 457
جزع و بى تابى
«جزع» نقطه مقابل «صبر» است و آن، حالت بى قرارى و ناشكيبايى در برابر حوادث و مشكلات است، به
گونهاى كه انسان در برابر حادثه زانو زند، مأيوس شود، بى تابى كند و يا از تلاش و
كوشش براى رسيدن به مقصد چشم بپوشد.
جزع يكى از بدترين و نكوهيدهترين صفات است كه انسان را در دنيا و آخرت به
بدبختى مىكشاند و از رسيدن به مقامات والا باز مىدارد و ارزش و مقام او را در
جامعه كاسته، شربت زندگى را در كامش تلخ، و شهد حيات را شرنگ مىسازد.
قرآن مجيد در سوره «معارج»، انسان را موجودى حريص و كم طاقت معرفى مىكند كه
وقتى بدى به او برسد، بى تابى مىكند و هنگامى كه خوبى به او رسد، بخل مىورزد و
مانع ديگران مىشود، «انَّ الانْسانَ خُلِقَ
هَلُوعاً* اذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزوعاً* وَ اذَا مَسَّهُ الْخَيرُ مَنوعاً».[1]
منظور از انسان در اين آيه- همانند بعضى از آيات مشابهى كه انسان را با صفات
ناشايستى توصيف كرده- انسانهاى تربيت نيافته و به اصطلاح خودرو و فاقد شخصيت است
و لذا در ذيل همين آيات با جمله (الَّا
الْمُصَلِّينَ ... تا ... وَالَّذينَ هُم عَلَى صَلاتِهِم يُحَافِظُون[2]، افراد با
ايمانى را كه به نماز و كمك به محرومان و اصول عفّت و امانت و شهادت به حق وفا
دارند، استثنا كرده و از تحت عنوان «هلوع» خارج مىكند.
تعبير آيات فوق، شايد اشاره به اين باشد كه معمولًا افراد جزوع و ناشكيبا بخيل
هم هستند؛ همان گونه كه بخيلان ناشكيبا مىباشند؛ به تعبير ديگر اين دو صفت با
يكديگر رابطه دارند و از اين رو در مفهوم «هلوع» جمع شدهاند.
در روايات اسلامى نيز بحثهاى جالب و عميق و نكتههاى قابل ملاحظهاى در اين
زمينه ديده مىشود كه هر يك از ديگرى آموزندهتر است، در ذيل به چند نمونه از آنها
اشاره مىشود:
1- اميرمؤمنان على عليه السلام در مذمّت جزع مىفرمايند: «ايَّاكَ وَ الْجَزَعَ فَانَّهُ يَقْطَعُ الامَلَ وَ يُضَعِّفُ الْعَمَلَ وَ
يُورِثُ الهَمَّ؛ از جزع و ناشكيبايى بپرهيز؛ زيرا اميد انسان
را قطع و كوشش