7- و نيز از همان حضرت در جمله كوتاه و پرمعنى ديگرى آمده است: «طُوبَى لِمَنْ لمْ تَقْتُلُهُ قَاتِلَاتِ الْغَرُورِ؛ خوشا به حال كسى كه عوامل كشنده غرور او را از پاى در
نياورد». [2]
آنچه در بالا گفته شد تنها بخش كوچكى از رواياتى است كه در باره خطرات غرور و
خودبينى سخن مىگويد وگرنه روايات در اين زمينه فراوان است و مطالعه همين بخش براى
پى بردن به آثار زيانبار غرور و خطرات آن كافى است.
***
2- اسباب غرور
بعضى از بزرگان علم اخلاق گفتهاند غرور از صفات زشتى است كه هر گروهى به نوعى
به آن گرفتارند هر چند اسباب و درجات غرور آنها مختلف است.
اسباب غرور و خودبينى بسيار زياد است و مغروران گروههاى مختلفى هستند:
مغروران به علم و دانش و آنها كسانى هستند كه وقتى به مقامى از علم مىرسند
غرور و خودبينى بر آنها عارض مىشود، جز افكار خويشتن را نمىبينند و براى افكار
ديگران ارزشى قائل نيستند، گاه خود را از مقرّبان الهى مىپندارند و قطعاً اهل
نجات! اگر كسى كمترين انتقادى از آنها كند ناراحت مىشوند و از همه انتظار احترام
و پذيرش و قبول را دارند!
گاه مىشود كه افراد كم ظرفيّت با فراگرفتن علم ناچيزى و خواندن كتاب و يا
كتابهايى بر مركب غرور سوار مىشوند و خود را شكننده صد قفل و صد زنجير مىدانند
چرا كه تنها صرف ميرِ مير را خواندهاند! و اين بدترين نوع غرور است كه عالم و
دانشمند را هم از نظر ارزش علمى ساقط مىكند و هم از جهت ارزش اجتماعى!
در حديثى از رسول خدا صلى الله عليه و آله مىخوانيم كه به ابن مسعود فرمود: «يَابْنَ مَسْعُود! لَاتَغْتَرَّنَّ بِاللَّهِ وَ
لَاتَغْتَرَّنَّ بِصَلَاحِكَ وَ عِلْمِكَ وَ عَمَلِكَ وَ بِرِّكَ وَ عِبَادَتِكَ؛ اى ابن مسعود!