آن دارد، و
هرگونه دگرگونى اجتماعى، بدون دگرگونى اخلاقى امكانپذير نيست.
به تعبير
ديگر، مردمى كه مىخواهند در يك جامعه بزرگ، زندگى سعادتمندانه توأم با مسالمت و
همكارى نزديك داشته باشند لااقل بايد به آن حد از رشد اخلاقى برسند كه حقايق مربوط
به تفاوت انسانها را از نظر ساختمان فكرى، روحى و عاطفى درك كنند.
چرا كه
انسانها در جهات مختلف با يكديگر متفاوتند؛ به همين، دليل هرگز نمىتوان انتظار
داشت كه ديگران در همه چيز از ما پيروى كنند، بلكه بايد در حفظ اصول مشترك كوشيد،
و اختلاف سليقهها و انديشهها را با گذشت و اغماض و سعه صدر و بلند نظرى و نرمى و
بردبارى پذيرا شد.
حتّى دو نفر
نمىتوانند براى يك مدّت طولانى همكارى نزديك با همديگر داشته باشند مگر اين كه از
اصول اخلاقى- كه يك نمونهاش در بالا آمد- برخوردار باشند.
بديهى است
آمادگيهاى اخلاقى كه براى هضم نقاط اختلاف و رسيدن به وحدت و قدرت و عظمت لازم
است، چيزى نيست كه با گفتگو به دست آيد، بلكه نيازمند به تهذيب نفوس و تعليم و
تربيت كافى است كه موجب رشد و تعالى در جهات اخلاقى گردد.
***
رابطه زندگى مادّى با مسائل اخلاقى در روايات
اسلامى
آنچه در بالا
از آيات قرآن مجيد در اين زمينه استفاده كرديم، در روايات اسلامى نيز بازتاب
گستردهاى دارد كه حاكى از تأثير عميق صفات اخلاقى در زندگى فردى و اجتماعى
انسانها است كه در ذيل به قسمتى از اين احاديث پرمعنى اشاره مىشود:
1- در حديثى
از اميرمؤمنان على عليه السلام مىخوانيم:
«فى سِعَةِ الْاخْلاقِ كُنُوزُ الْارْزاقِ؛
گنجهاى
روزيها، در اخلاق خوب و گسترده، نهفته شده است!» [1]
2- در حديث
ديگر از امام صادق عليه السلام مىخوانيم: