نام کتاب : اخلاق در قرآن نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 312
و شفاعت كنندهاى است كه سبب وصول به نيازها است.
و توصيف كنندهاى است كه اشياء را معرفى مىكند.
و اميرى است كه به نيكيها دعوت مىنمايد.
و واعظى است كه از قبيح باز مىدارد.
و تسلّى دهندهاى است كه غمها با او فرو مىنشيند.
و ستايشگرى است كه زنگار كينهها را از دلها پاك مىكند.
و هنرمندى است كه گوشها به سبب او لذّت مىبرند.» [1]
و جهت حسن ختام در اين بحث به سراغ سخنى از
«محجّةالبيضاء فى تهذيب الاحياء»
مىرويم:
او در آغاز سخن تحت عنوان
«كتاب آفات اللِّسان»
چنين مىگويد: «زبان از نعمتهاى بزرگ الهى، و از لطائف و شگفتيهاى صنعت
اوست، جِرمش كوچك و طاعت و جُرمش بزرگ است، چرا كه كفر و ايمان با شهادت زبان
شناخته مىشوند و اين دو نهايت طاعت و طغيان است؛ هيچ موجود و معدوم، و خالق و
مخلوق، و امور پندارى و واقعى، و مظنون و موهوم نيست، مگر اين كه زبان درباره آن
سخن مىگويد، و به اثبات و نفى درباره آن مىپردازد.
«اين خاصيّتى است كه در هيچ يك از
اعضاء وجود ندارد، چرا كه چشم غير از رنگها و صورتها را نمىبيند، و گوش جز صداها
را نمىشنود، و دست تنها با اجسام سرو كار دارد؛ و به همين ترتيب ساير اعضاءِ بدن،
در حالى كه ميدان زبان گسترده است و هيچ حدّ و مرزى ندارد، جولانگاه آن در نيكيها
وسيع و در شرّ و بديها گستردهتر است، هر كس زبانش را رها كند و هيچ نظارتى بر آن
نداشته باشد، شيطان او را در هر ميدانى وارد مىسازد و به لبه پرتگاه آتش
مىراند.» [2]
رابطه زبان با فكر و اخلاق
بى شك زبان دريچه روح آدمى است، يعنى از لابهلاى كلمات هر كس بخوبى