اينچنين كرديم، تا بدى و زشتى را از او دور سازيم؛ چرا كه او از بندگان مخلَص
ما بود.»
در اين كه ميان «مخلِص» و «مخلَص» ( «خالصان» و «خالص شدگان») چه تفاوتى وجود
دارد؟ سخنهايى گفته شده است؛ ولى شايد بهترين تفسير در اين زمينه اين باشد كه
«مخلِصان» كسانى هستند كه خود در راه خالص سازى خويشتن از هرگونه آلودگى به شرك و
انگيزههاى غير الهى، و رذائل اخلاقى گام مىنهند، و تا آنجا كه در توان دارند پيش
مىروند؛ امّا «مخلصان» كسانى هستند كه امدادهاى الهى و عنايات ربّانى، آخرين
ناخالصيهاى وجودشان از ميان مىبرد، و به لطف پروردگار از هر نظر خالص مىشوند.
توضيح اين كه: ناخالصيها در وجود انسان در واقع دو گونه است:
گونهاى از آن طورى است كه انسان از آن آگاه مىشود، و توان بر طرف ساختن آن
را دارد، ودر اينراه مىكوشدوتلاش مىكند وموفّقبه اخلاصنيّت وعقيدهو عمل
مىشود.
امّا گونهاى ديگر از آن بقدرى مخفى و مرموز است كه انسان توانايى بر تشخيص، و
در صورت تشخيص، توانايى بر پاكسازى آن ندارد؛ همان گونه كه در روايت معروف نبوى
وارده شده:
شرك (و نفوذ آن در اعمال) مخفى تر است از حركت مورچه بر سنگ سياه در شب
تاريك!» [1]
در اين گونه موارد هرگاه لطف الهى شامل حال سالكان راه نشود، از اين گذرگاه
صَعْبُ الْعُبُور گذر نخواهند كرد، و در ناخالصيها مىمانند؛ امّا گويى خداوند
جايزه كسانى را كه در اخلاص خويش تا آخرين مرحله توان و قدرت مىكوشند، اين قرار
داده كه باقى مانده راه را تنها با عنايت او بپويند، و اين مخلِصان را مخلَص كند.
هنگامى كه انسان به اين مرحله برسد ديگر در برابر وساوس شياطين و هواى نفس
بيمه خواهد شد، و طمع شيطان از او بريده مىشود، و شيطان در برابر اين افراد رسماً