و گروه ديگرى به گناهان خود اعتراف كردند، و اعمال صالح و ناصالحى را به هم
آميختند، اميد مىرود كه خداوند توبه آنها را بپذيرد، چرا كه خداوند غفور و رحيم
است.» داستانى درباره «ابولبابه انصارى» نقل شده، كه از ياران پيامبر صلى الله
عليه و آله بود، ولى بر اثر سستى، از شركت در جنگ تبوك خود دارى كرد، بعداً سخت
پشيمان و ناراحت گشت؛ به مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و خود را به يكى از
ستونها كه امروز به «ستون ابولبابه»، يا «ستون توبه» معروف است بست، و سوگند ياد
كرد كه خود را بازنكند، مگر اين كه پيامبر صلى الله عليه و آله بيايد و گره را
بگشايد؛ يا به تعبير ديگر، خداوند اعلام قبولى توبه او را بنمايد. مدّتى بر اين
حال ماند، سپس آيه فوق نازل شد و قبولى توبه او را اعلام كرد.
روشن است كه اقدام ابولبابه، نوعى «معاقبه» و مجازات خويشتن در برابر كار خلاف
بود، و نشان مىدهد كه اين مرحله از سير و سلوك در عصر پيامبر صلى الله عليه و آله
و در ميان ياران او نيز وجود داشته است.
جمله
خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَيّئاً
(اعمال صالح و ناصالحى را به هم
آميختند) نيز مىتواند اشاره به اين معنى باشد.
در احاديث اسلامى نيز اشاراتى به مسأله معاقبه ديده مىشود؛ از جمله:
1- امير مؤمنان على عليه السلام در اوصاف برجسته متّقين و پرهيزكاران كه در
نهجالبلاغه آمده است، در شرح يكى از اوصاف آنها مىفرمايد:
انِ اسْتَصْعَبَتْ عَلَيهِ نَفْسُهُ فى ما تَكْرَهُ لَمْ يُعْطِها سُؤْلَها فى
ما تُحِبُّ؛
هرگاه نفس او در انجام وظايفى كه خوش ندارد، سركشى كند (و به راه گناه برود)
او هم از آنچه دوست دارد محرومش مىسازد (و از اين طريق نفس سركش را مجازات
مىكند).» [1]
منظور اين است كه در برابر سركشى نفس، گاه آنچه مورد علاقه او از خواب و خوراك
و استراحت است، از او دريغ مىدارد، تا از اين طريق مجازات شود و ديگر به