نام کتاب : اخلاق در قرآن نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 163
محاكات در انسانها است؛ يعنى، افراد، آگاهانه يا ناآگاه، آنچه را در دوستان و
نزديكان خود مىبينند، حكايت مىكنند؛ افراد شاد بطور ناآگاه شادى در اطرافيان خود
مىپاشند و «افسرده دل افسرده كند انجمنى را».
افراد مأيوس، دوستان خود را مأيوس، و افراد بدبين، همنشينان خود را بدبين بار
مىآورند، و همين امر سبب مىشود كه دوستان با سرعت در يكديگر تأثير بگذارند.
2- مشاهده بدى و زشتى و تكرار آن، از قبح آن مىكاهد و كم كم به صورت يك امر
عادى در مىآيد؛ و مىدانيم يكى از عوامل مؤثّر در ترك گناه و زشتيها، احساس قبح
آن است.
3- تأثير تلقين در انسانها غير قابل انكار است؛ و دوستان بد همنشينان خود را
معمولًا زير بمباران تلقينات مىگيرند و همين امر سبب مىشود كه گاه بدترين اعمال
در نظر آنان، تزيين يابد و حسّ تشخيص را بكلّى دگرگون سازد.
4- معاشرت با بدان، حسّ بدبينى را در انسان، تشديد مىكند و سبب مىشود كه
نسبت به همه كس بدبين باشد، و اين بدبينى يكى از عوامل سقوط در پرتگاه گناه و فساد
اخلاق است. در حديثى از اميرمؤمنان على عليه السلام مىخوانيم:
حتّى در حديثى، معاشرت با بدان سبب مرگ دلها شمرده شده، پيامبر اكرم صلى الله
عليه و آله در اين حديث مىفرمايد:
«ارْبَعٌ يُمِتْنَ الْقَلْبَ ...
وَمُجالَسَةُ الْمَوْتى؛ فَقيلَ لَهُ يا رَسُولَ اللَّهِ وَمَا الْمَوْتى؟ قالَ
صلى الله عليه و آله: كُلُ غَنِىٍّ مُسْرِفٍ؛
چهار چيز است كه قلب انسان را مىميراند ... از جمله همنشينى مردگان است، عرض
شد: منظور از مردگان كيست اى رسول خدا! فرمود: هر ثروتمند اسرافكارى است.» [2]
روشنى اين موضوع، يعنى سرايت حسن و قبح اخلاقى از دوستان به يكديگر سبب شده كه
شعرا و ادبا، نيز در اشعار خود هر كدام به نوعى درباره اين مطلب دادِ سخن بدهند.
[1]. صفات الشّيعه صدوق، طبق نقل
بحار، ج 71، صفحه 197