ولى وكلاى آنها از وكالت ساقط مىشوند، و حقّ خريدوفروش يا ازدواج براى آنها،
يا طلاق همسر از طرف آنان ندارند، و ادامه معالجات در مورد آنها واجب نيست، و
برداشتن بعضى از اعضاى بدن آنها، در صورتى كه حفظ جان مسلمانى متوقّف بر آن باشد
مانعى ندارد؛ ولى بايد توجّه داشت كه اينها همه در صورتى است كه مرگ مغزى به طور
كامل و به صورت قطعى ثابت گردد، و احتمال بازگشت مطلقاً وجود نداشته باشد.
سؤال 276- تعدادى از بيماران به دليل ضايعات مغزى غير
قابل بازگشت، فعاليّتهاى قشر مغز خود را از دست داده، و در حالت اغماى كامل بوده،
و به تحريكات داخلى و خارجى پاسخ نمىدهند، ضمناً فعاليّتهاى ساقه مغز خود را نيز
از دست داده، فاقد تنفّس و پاسخ به تحريكات متفاوت نورى و فيزيكى مىباشند. در
اينگونه موارد احتمال بازگشت فعّاليّتهاى مورد اشاره، مطلقاً وجود نداشته، و بيمار
داراى ضربان خودكار قلب بوده، كه ادامه اين ضربان هم موقّتى و تنها به كمك دستگاه
تنفس مصنوعى به مدّت چند ساعت و حدّ اكثر چند روز مقدور مىباشد. اين وضعيّت در
اصطلاح پزشكى مرگ مغزى ناميده مىشود؛ از طرفى نجات جان عدّه ديگرى از بيماران
منوط به استفاده از اعضاى مبتلايان به مرگ مغزى است. با عنايت به اينكه اين اشخاص
فاقد تنفّس، شعور، احساس و حركت ارادى هستند، و هيچگاه حيات خود را بازنمىيابند.
لطفاً به سؤالات زير پاسخ دهيد:
1. در صورت احراز شرايط فوق، آيا مىتوان از اعضاى بدن آنها براى نجات جان
بيماران ديگر استفاده كرد؟
2. آيا صرف ضرورت نجات جان مسلمانان نيازمند به پيوند عضو، براى جواز قطع عضو
كافى است، يا اذن قبلى و وصيّت صاحب عضو نيز لازم است؟