نام کتاب : آيات ولايت در قرآن نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 45
2. آياتى
از سوره معارج در تأييد داستان غدير
بسيارى از
مفسّران و راويان حديث، در ذيل آيات اوّليّه سوره معارج [1]،
شأن نزولى نقل كردهاند كه خلاصهاش چنين است:
پيامبر اسلام
صلى الله عليه و آله على عليه السلام را در غدير خم به خلافت منصوب كرد و درباره
او فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ»
چيزى نگذشت
كه خبر آن در اطراف پيچيد، «نعمان بن حارث فهرى» كه از منافقان بود
[2] خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و عرض كرد:
تو به ما
دستور دادى كه شهادت به يگانگى خدا، و رسالت تو بدهيم، ما هم شهادت داديم، سپس
دستور به جهاد و حج و نماز و زكات دادى، همه اينها را پذيرفتيم، ولى به اينها راضى
نشدى، تا اين كه اين جوان (اشاره به على عليه السلام) را به جانشينى خود منصوب
كردى و گفتى: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاه فَعَلىٌّ مَوْلاهُ» آيا اين كار از ناحيه خودت
بوده، يا از سوى خدا؟
پيامبر صلى
الله عليه و آله فرمود: «قسم به خدايى كه معبودى جز او
نيست، از ناحيه خدا است».
«نعمان بن حارث» روى برگرداند و گفت:
«خداوندا، اگر اين سخن حق است و از ناحيه تو
است، سنگى از آسمان بر ما بباران!»
ناگهان سنگى
از آسمان بر سرش فرود آمد و او را كشت. و اينجا بود كه آيه
«سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ» نازل گشت.
آنچه در بالا
آمد مطابق روايتى است كه در «مجمع البيان» از أبو القاسم حسكانى نقل شده است
[3]؛ همين مضمون را بسيارى از مفسّران اهل سنّت و راويان احاديث
[1] «سئل سائل بعذاب واقع* للكافرين ليس له دافع*
من اللَّه ذي المعارج؛ تقاضا كنندهاى تقاضاى عذابى كرد كه به وقوع پيوست، اين
عذاب مخصوص كافران است، و هيچ كس نمىتواند آن را دفع كند، از سوى خداوند ذى
المعارج.»
[2] در بعضى از روايات «حارث بن نعمان» و در
بعضى «نضر بن حارث» آمده است.