ساختمان بدن باكترىها به گونهاى اسرارآميز، از آب و املاح مختلف تشكيل شده
است و فعّاليّتهاى حياتى به خصوص تغذيه و تنفّس از نكات اسرارآميز ديگرى هستند كه
شايان دقّت و مطالعه است.
آرى، تمام اين مسائل در وجود جاندارى كه سر تا پاى آن 11000 ميليمتر و يا كمتر
مىباشد، نهفته است! ولى آنچه بيشتر، از نظر بحثهاى ويژه ما قابل توجّه مىباشد،
اين است كه بدانيم اين دسته از جانداران ناديدنى كه به نام باكترىها خوانده
مىشوند، چه كاره هستند و چه نقشى دارند؟ فايده و آثار وجودى آنها چيست؟ و سرانجام
فعّاليّتهاى حياتى و انرژى آنها در چه راهى صرف مىشود؟! در پاسخ اين سؤالات بايد
گفت:
باكترىها دو دستهاند: بى آزار و با آزار؛ امّا اگر تعجّب نكنيد، هر دو دسته،
از خدمتگزاران صميمى و واقعىماهستند، اگر ترديد داريدبه نكات زير توجّه فرماييد:
خدمتگزاران نامرئى:
باكترىهاى بى آزار، شب و روز در تلاش و كوشش هستند تا خدمات شايانى به
انسانها و ساير جانداران ارائه كنند و نتايج كوششهاى خستگىناپذير خود را به
رايگان تقديم ديگران نمايند. [1] براستى اگر اين همه فضولات، مدفوعات و
[1]. اينگونه اعمال اسرارآميز- كه
تنها مخصوص باكترىها هم نيست- از جمله اسرار دستگاه عظيم آفرينشاست كه تعداد
بسيارى از جانداران براى يك هدف معيّنى كار و كوشش كنند، در حالى كه خود از
سرانجام كار خويش بىاطّلاع بوده و سود آن به طور مستقيم نصيب ديگران مىگردد.
زنبورهاى عسل زحمت مىكشند و كوشش عجيبى به خرج مىدهند و سرانجام كندويى
مىسازند كه داراى 60 هزار خانه است.
پس از آنكه تمام خانههاى مزبور را از عسل كه دسترنج آنهاست پر كردند، آن را
به حال خود گذاشته و به طور دسته جمعى آن را ترك مىكنند!
يك درخت از فصل بهار شروع به فعّاليّت مىكند، ساقه و برگ مىدهد، گل مىكند و
پس از طىّ مراحلى نتيجه كار خود را به صورت ميوه تقديم مىنمايد؛ آنگاه به خواب
عميق زمستانى فرو مىرود تا اينكه دوباره با رسيدن فصل بهار، فعّاليّت را از نو
آغاز كند.
با مطالعه صدها مورد مشابه مىتوان چنين نتيجه گرفت كه هر موجودى وظيفه معيّنى
داشته و براى كار مخصوصى آفريده شده است كه آن وظيفه و كار، هدف و محور فعّاليّتهاى
زندگى آن موجود مىباشد؛ حتّى انسان هم، چنين است، زيرا مطالعه در زندگى و نيروهاى
نهادى او نشان مىدهد كه وظيفه مخصوصى به عهده اين جاندار با عقل گذاشته شده و در
زندگى، هدف معيّنى را تعقيب مىكند كه بايد تمام نيروهاى وى در آن راه صرف گردد،
ولى پس از آنكه انسان به آن هدف رسيد و گوهر وجودى خود را تكميل نمود، فرجام كارش
چگونه خواهد بود و چه آثار و نتايجى به بار خواهد آورد؟
اينجاست كه دين به ما پاسخ مىگويد و اين مشكل فلسفى را حل كرده و پرده از اين
مطلب بر مىدارد. اين خود، يكى ديگر از راه هايى است كه مطالعه در آن، سرانجام
انسان را به توحيد و خداشناسى رهبرى مىنمايد.