نمىيابد و يا در ميان آسمان در حالى كه هواپيما آتش گرفته، معلّقزنان پايين
مىآيد؛ خود را ضعيف و ناتوان مىيابد و دست به دامن كسى مىزند كه قدرت او مافوق
قدرتهاست و به پيشگاه او اظهار عجز كرده و از او مىخواهد كه با نيروى فوقالعاده
خود، دست او را بگيرد و از اين مهلكه نجات بخشد.
اين نقطه خاص و اين نيروى مرموزى كه در اين زمان توجّه بشر را به خود جلب
مىكند، همان خداست، همان نيروى بىپايانى كه بر جان جهان، مسلّط است و همان
موجودى كه جهان وجود از سرچشمه وجود او جوشيده است.
در طول زندگانى، چنين اشخاصى را به چشم خود ديده و يا در صفحات تاريخ به نام
آنها برخورد كردهايم. اشخاصى كه در هنگام قدرت و شوكت، هيچگونه توجّهى به خدا
نداشتند، امّا همين كه در تنگناى شكست و ناتوانى قرار گرفتند با رغبت هر چه
تمامتر به اين مبدأ مقدّس متوجّه شده و از جان و دل، او را پرستيدند.
در اينجا ممكن است اين اشكال پيش آيد كه اين نداى درونى را كه شما ادّعا
مىكنيد نداى فطرت است و در همه مردم وجود دارد، احتمال دارد كه نتيجه تبليغات
محيط و معلول عادات و رسوم اجتماع باشد و از كجا معلوم است جمعيّتى كه تحت اين
شرايط قرار نگرفتهاند، چنين ندايى را احساس كنند؟
فرق عادت و فطرت:
عادات و رسوم، امور متغيّر و ناپايدارى هستند كه داراى اسباب و عوامل مختلفى
مانند: اوضاع اقتصادى، وضع جغرافيايى و ... مىباشند. روشن است كه نه تنها اين
عوامل و مانند آن در تمام مناطق يكسان نمىباشد، بلكه گاهى اختلافات بسيار مهمّى
در آنها ديده مىشود. به عنوان مثال در مناطق شمالى كره زمين، براى محفوظ ماندن از
سرما، لباسهاى ضخيم مىپوشند كه اگر كسى همان لباس را در مناطق استوايى بپوشد،
مورد تمسخر قرار خواهد گرفت و يا غذايى در بين يك