آرى، مىتوان
گفت: هدف اين اشخاص هم كمال است؛ زيرا به منظور نجات از ناراحتىها (كه خود يكى از
مراحل كمال است) خودكشى مىكنند؛ ولى بدبختى آنها در اين است كه راه تكامل را گم و
خيال كردهاند آن كمال فطرى كه فرمان عقل و وجدان، پشتيبان آن است همين است و بس!
همچنين
انسانهايى كه به كارهاى پست تن در مىدهند و يا اينكه عمر خود را در راه رسيدن به
لذّات زودگذر تباه مىسازند و متوسّل به موادّ مخدّر و مشروبات الكلى مىشوند، از
اين قانون مستثنا نيستند. آنها هم به گمان اينكه به طرف كمال مىروند، راه كمال را
گم كرده وخوشبختى ولذّت خود را در اين موضوعات مىدانند! بنابراين عشق به كمال در
همه آنها هست، ولى بعضى مسير را اشتباه مىروند.
نتيجه بحث
اينكه:
1. همه
انسانها در جستجوى كمال هستند و مشوّق آنها در اين راه يكى پشتيبانى فطرت و ديگرى
فرمان عقل است.
2. ممكن است
انسان در اثر نداشتن تعليم و تربيت صحيح در تشخيص مصداق كمال، گرفتار اشتباه شود و
به جاى اينكه راه تكامل را بپيمايد، راه انحطاط و نقصان را طى كند.
كمال فردى
و اجتماعى:
كمال در دو
جنبه فردى و اجتماعى است، زيرا شخصيّت انسان داراى دو جنبه فردى و اجتماعى است.
شخصيّت فردى
آن است كه انسان را بدون در نظر گرفتن محيط و اجتماع و بدون توجّه به موقعيّت و
خصوصيّات اجتماعى، ملاحظه كنيم.
شخصيّت
اجتماعى آن است كه انسان را از جهت روابطى كه با ساير انسانها و محيط خارج از خود
دارد، در نظر بگيريم.