responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ستايش نامه علامه مجلسي نویسنده : البحراني، الشيخ أحمد؛ جويا جهانبخش    جلد : 1  صفحه : 555

آن ، مردم باشند و آبِ خوش و كشاورزى و چهارپاى . [1] پُر دور نيفتيم. اگر بپذيريم كه همكارى وهمدستىِ شمارى انبوه از ديده وران و باريك بينانْ لازم است تا هزاران هزار سند پارسى و تازىِ برجاى مانده از روزگارِ پُر ماجَرا و بحث انگيزِ عصر صفوى بررسى شود. هر يك سند ، گوشه اى از حقيقت را فارغ از هاى و هوى و هياهو ، روشن خواهد ساخت و جزئى از چيدمان (Puzzle) را تكميل خواهد كرد ، آن گاه همين ستايش نامه به ظاهر كوچك ، پايگاهى ارجمند در ذهنِ ما احراز خواهد نمود؛ و ارجمندتر خواهد شد ، آن گاه كه فراياد آوريم كه نويسنده آن ، عالمى ديده ور از سرزمين بحرين است كه هم شمّه اى از نقد حال خويش به دست داده و هم به عنوان يك شاهدِ هم روزگار ، از شيخ الاسلام زمان ، محمّدباقر مجلسى براى ما سخن گفته است . علاّمه مجلسى ، مردى است كه شخصيّت او ، بويژه در يكى دو سده اخير ، در هاله اى از ابهام ها و سخنان ناسازگار ، پيچيده شده است . گروهى از فرنگيان و همچنين برخى لقمه، جويانِ خوان ايشان و گروهى از نويسندگان و گويندگان مسامحه كار يا قاصر ، مجلسى را به عنوانِ نماد و نمودِ دين ورزىِ قشرى و خشونتِ مذهبى و خرافه گسترى شناسانده اند و از او با صفاتى چون «مهيب»، «هول انگيز» و «متعصّب» ياد كرده اند! اگرچه خوشبختانه دروغناكى و وارونگىِ اين سخنان ، توسّط


[1] نيز، ر.ك: ستايش نامه علاّمه مجلسى (نسخه برگردان)، ص 1 و 2؛ مجلّه جهان كتاب، ش 97 ـ 98، ص 31.

[2] يعنى مقارن فرمانروايى شاه سليمان صفوى (1077ـ1105ق).

[3] معجم البلدان، ياقوت الحَمَوى، دار بيروت، 1408ق / 1988م، ج 1، ص 274.

[4] جغرافياى حافظ ابرو، شهاب الدين عبد اللّه خوافى (مشهور به حافظ ابرو)، تحقيق: صادق سجّادى، انتشارات بنيان، ج 1، ص 240.

[5] براى نقد پاره اى از انتقاداتى كه موجب حمله به علاّمه مجلسى گرديده است، ر. ك: علاّمه مجلسى، حسن طارمى، تهران: طرح نو، 1375 ش، چاپ اوّل، ص 96ـ118 و179.

[6] به تحقيقِ علاّمه روضاتى، ولادت علاّمه مجلسى، به هنگام طلوع فجر روز پنج شنبه بيست و هفتم ماه رمضان المباركِ 1037 قمرى برابر با يكم جوزا (31 ارديبهشت) 1007 شمسى، و وفات ايشان، به هنگام طلوع فجر دوشنبه بيست و هفتم ماه رمضان 1110 قمرى برابرِ دهم حَمَل (فروردين) 1075 شمسى رخ داده است. (ر.ك: دو گفتار، سيّد محمّد على روضاتى، قم: كتاب خانه تخصّصى تاريخ اسلام و ايران، 1378 ش، چاپ اوّل ص 61ـ62؛ ستايش نامه علاّمه مجلسى، ص 5، مقدمه؛ مجلّه جهان كتاب، ش 97ـ98، ص 31)

[7] ر.ك: انديشه هاى كلامى شيخ طوسى(ره)، به كوشش: پژوهشگران گروه فلسفه و كلام اسلامى، زير نظر: محمود يزدى مطلق (فاضل)، دانشگاه علوم اسلامى رضوى، ج 1، ص «سه» ى پيش سخن.

[8] ر.ك: شخصيّت ادبى سيّد مرتضى، عبدالرّزّاق محيى الدين، ترجمه: جواد محدّثى، تهران: امير كبير، 1373ش، چاپ اوّل، ص 73. }

[9] يكى از فوايد اين دو نامه (كه شايد بسيار فرعى باشد؛ ولى در نظر بنده، به سائقه علائق لغوى ام، جلوه نموده است) كاربرد لفظ «طالبِعلمى» به معناى امروزى «طلبگى» است. پيشينگان، دانشجوى علوم دينى را «طالبِ علم» مى گفتند و به صورت «طالبِ علمان» جمع مى بستند. متأخران، با قدرى مسامحه، از لفظ «طلبه» (كه در اصلْ صيغه جمع است و مفرد آن، «طالب» است) استفاده مى كنند و به همين قياس، تحصيلِ حوزوى را «طلبگى» مى گويند. شنيده ام كه مردم آذربايجان، «طلاّب» را هم (كه جمعِ ديگر «طالب» است)، به معناى مفرد به كار مى برند. بارى، استعمال لفظ صحيح و فصيح «طالبعلمى»، توسّطِ علاّمه مجلسى و متّصل نوشتنِ آن (كه نمودِ تلقّى صرفى «واحد» اين اصطلاح است)، در خورِ نگرش مى نمايد.

نام کتاب : ستايش نامه علامه مجلسي نویسنده : البحراني، الشيخ أحمد؛ جويا جهانبخش    جلد : 1  صفحه : 555
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست