responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : حكمت نامه جوان نویسنده : محمدی ری‌شهری، محمد    جلد : 1  صفحه : 373

و از آب، پُر كرد و با آن، وضو ساخت و چهار ركعت نماز به جا آورد. آنگاه، به سمت تپّه‌اى رَملى رفت و با مشت از رمل‌ها برمى‌داشت و داخل ظرف مى‌ريخت و آن را به هم مى‌زد و مى‌نوشيد. به سويش شتافتم و بر او سلام كردم. پاسخ سلامم را داد. گفتم: مرا از آنچه خداوند بر تو انعام كرده، اطعام نما.

فرمود: «اى شقيق! نعمت‌هاى ظاهرى و باطنى خداوند، هميشه بر ما سرازير است. به پروردگارت خوش‌گمان باش».

آنگاه، ظرف را به من داد و از آن نوشيدم، و آن، سويق (آرد گندم بو داده) و شكر بود. به خدا سوگند كه لذيذتر و خوش‌بوتر از آن، نخورده بودم. پس، سير و سيراب شدم و تا چند روز، ميلى به غذا و نوشيدنى نداشتم.

ديگر او را نديدم تا اين كه وارد مكّه شديم. شبى در نيمه‌هاى شب، او را نزد چادر آب ديدم كه با خشوع و ناله و گريه، نماز مى‌خوانَد. يكسر چنين بود تا شب به سر آمد. چون فجر طلوع كرد، بر محلّ نماز نشست و تسبيح مى‌گفت. سپس برخاست و نماز صبح را به جا آورد و پس از آن، هفت دور طواف كرد و از مسجد، خارج شد. به دنبالش رفتم. ديدم داراى شترها و ثروت است و خانه‌اى دارد و مردم، در اطراف او مى‌چرخند، برخلاف آنچه در راه ديده بودم. از برخى نزديكانش پرسيدم: اين جوان كيست؟

گفت: او، موسى بن جعفر بن محمّد بن على بن حسين بن على بن ابى طالب است كه رضوان خدا بر تمامى آنان باد!

به شگفت آمدم كه اين همه شگفتى‌ها و كرامت‌ها جز از چنين آقايى سر نمى‌زند.


نام کتاب : حكمت نامه جوان نویسنده : محمدی ری‌شهری، محمد    جلد : 1  صفحه : 373
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست