فعند ذلك يأخذ فى الشطيحات والكلمات الّتى لايجوز التكلّم بها فى الشرع، كما روى عن أبى يزيد «سبحان [سبحانى] ما أعظم شأنى» وعن المنصور: «أنا الحق» و عن أبى سعيد: «ليس فى جبّتى إلّا [سوى] اللَّه ...».[1] اين در حالى است كه علّامه حلّى در كتاب پيشگفته به نكوهش صوفيان از نظر عقيده و رفتار پرداخته است.[2] با عنايت به متن رساله «شرح حديث حقيقت» مىتوان گفت كه انتساب آن به علّامه، منتفى است. به هر روى، شرح ياد شده با انتساب به علّامه حلّى، يك بار در مجموعه كلمات المحقّقين (ص 496- 500) به سال 1402 ق، توسّط منشورات مكتبة المفيد قم، چاپ سنگى شده و بار ديگر در دفتر سوم ميراث حديث شيعه، (ص 183- 198) به سال 1379 ش، منتشر شده است.
ديگر كتابهاى چاپى در باب شرح حديث، عبارتاند از:
1. مصابيح القلوب، كه در بخش متون اخلاقى معرّفى شد.
2. الرسالة العليّة، كه در بخش اربعيننگارى معرّفى شد.
3. شرح المقالة التكليفيّة، از بياضى نباطى، كه در بخش متون اخلاقى معرّفى شد.
4. المقام الأسنى، از كفعمى، كه در بخش ادعيه معرّفى شد.
5. مشارق أنوار اليقين، از برسى، كه در بخش مناقب، معرّفى شد.
ب. آثار خطّى و ناياب
1. شرح دعاء الصَنَمين
اين كتاب، نگاشته على عراقى، معاصر على بن هلال جزائرى است كه آن را به سال 878 ق، در قصبه جاجرم، به فارسى نگاشته است. صاحب رياض، نسخه اين