نام کتاب : انديشه اجتماعى در روايات امر به معروف و نهى از منكر نویسنده : صديق اورعى، غلامرضا جلد : 1 صفحه : 28
كفايت و مفيد و مثمر ثمر بودن در جهان منتهى خواهد شد. امّا بىاعتنايى به اين نيازها، موجب احساساتى از قبيل حقارت، ضعف و درماندگى مىشود».[1]
«از راه بحثهاى دينشناسان درباره غرور و تكبر، از نظريه فروم درباره خودآگاهى از عدم صداقت در مورد فطرت خود، از تحقيقات راجرز در زمينه خود، از تحليلگرانى همچون آين راند و نيز از طريق منابع ديگر در خصوص خطرات مبتنى دانستن حرمت به نفس بر عقايد ديگران به جاى قرار دادن آن برپايه لياقت، شايستگى و كفايت واقعى، بيش از پيش آگاه شدهايم. ثابتترين و در نتيجه سالمترين حرمت به نفس، بر احترام استحقاقى از سوى ديگران و نه شهرت ظاهرى و تمجيد بىمورد مبتنى است. حتّى در اين جا بد نيست شايستگى به عملكرد حقيقى را كه بر مبناى قدرت اراده، عزم و مسؤوليت محض قرار دارد، متمايز بدانيم از آن چيزى كه به طور طبيعى و به آسانى از سرشت واقعى درونى، نهاد، تقدير يا سرنوشت بيولوژيك خود انسان سرچشمه گرفته است».[2]
حتّى اگر همه نيازها ارضا شوند، باز هم اغلب (اگر نه هميشه) مىتوانيم انتظار داشته باشيم به زودى نارضايى و بىقرارى تازهاى به وجود خواهد آمد؛ مگر آن كه فرد به انجام دادن كارى مشغول باشد كه براى شخص او مناسب نيست. فرد هر چه مىتواند باشد، بايد باشد.
او بايد سرشت خودش صادق باشد. اين نياز را مىتوانيم نياز به خودشكوفايى بناميم.
اين واژه به تمايل بشر به تحقق خويشتن اشاره دارد؛ يعنى به گرايش او براى شكوفا كردن آن چيزى كه بالقوه در او وجود دارد. اين گرايش را مىتوان تمايل به تكوين تدريجى آنچه ويژگى فردى شخص ايجاب مىكند، و شدن هر آن چه شخص شايستگى شدنش را دارد تعبير كرد. البته شكل خاصى كه اين نيازها به خود خواهد گرفت، در مورد اشخاص مختلف